دریا، آن بیپایانی که در آغوش خود، رازهای نهفتهی جهان را میپنهاند. او یک شاعر است، با قلمی از آب و نور، داستانهایی از عشق و جدایی را بر روی ساحلها مینویسد. او همیشه در حرکت است، موجهایش به آرامی به سوی کرانهها میرسند و سپس با شور و شوق به عقب برمیگردند.
دریا، آن زندگیبخشی که در هر قطرهی آبش، جانی نهفته است. او به آرامی سنگها را میساید و در آغوش خود، آنها را به صخرههایی از زمان تبدیل میکند. او همیشه در حال تغییر است، همچون دلهای ما که با لحظهها تغییر میکنند.
دریا، آن آرامشی که در صدای موجهایش پنهان است. او به ساحل میآید و با هر ضربه، یک قطرهی آرامش را به ما میدهد. او همیشه در حال تلاش است، همچون ما که در جستجوی آرامش هستیم.
دریا، آن غمی که در اعماقش پنهان است. او داستانهایی از غربت و تنهایی را در امواجش میپنهاند. او همیشه در حال خاطرهسازی است، همچون ما که خاطرات خود را در دلهایمان نگه میداریم.
دریا، آن رازی که هرگز به ما نمیگوید. او همیشه در حال سکوت است، همچون ما که در سکوت خود، به فکرهایمان فرو میرویم. او همیشه در حال حرکت است، همچون ما که در جستجوی پاسخها هستیم.
دریا، آن بیپایانی که هرگز تمام نمیشود. او همیشه در حال تغییر است، همچون ما که در حال رشد و تکامل هستیم. او همیشه در حال ترکیب و جداشدن است، همچون ما که در آغوش زندگی، با دیگران ارتباط برقرار میکنیم.
دریا، آن زیبایی که هرگز نمیتوانیم به اندازهی او را درک کنیم. او همیشه در حال ترسیدن است، همچون ما که در ترسهایمان گره میخوریم. او همیشه در حال تغییر است، همچون ما که در تغییرات زندگی، به دنبال پایداری هستیم.
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.