اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

درمان شیشه ی قلب کتاب

نویسنده: یونس کوه جانی

قلب آسمان نیلگون برایم خبری آورده است ، خبری از درمان قلب کتاب. گنجشکان با صدایشان برایم قایقی با کلاهی کا غذی وسفید
که قلبش برای دلداری با کتاب به کتابی بزرگ درآمده بودطراحی کردند و طبیعت لباسی از قلب یا قو تی اش و شلواری از دل تسبیح خاکی اش برایم داد و درختان با دستان پینه بسته و خشکیده ی خود برایم کتابی از
منا جاتشان برای درمان قلب کتاب نوشته اند و دریای آبی که از مردمک چشمانش برای این موضوع اشک می ریخت مرا به قلب آبی به شفافی الماس سپرد و ابرهایی که دلشان از برف سرد تر بود با دیدن چهره ی درهم ریخته دریا طا قت نداشتند و برایم دعا می خواندند و قلب شکسته زمین برای خدا حافظی با من آمد ودستم را ازدست خودش رها کرد درون قلبی که از غم داشت سنگ می شد.
قایق برای اینکه راه را گم نکند قلبش را با شبنم صبحگاهی یکی کرد و به راهش ادامه داد.
صدایی می آید، صدایی آشنا ، بلی صدای اشک های قلب شکسته کتاب بود . آخر چرا؟ قلب سنگی روزگار با او این کار را کرده بود ، کاری که هیچ مرحمی نداشت و تلفن های آلوده در حال زنگ خوردن داشتند قلب کتاب را پاره می‌کردند. آخر چرا؟ درآن زمان قلبم با تپش مرا وادار به خواندن کتابی که درختان ریشه خشکیده به من دادند کرد و به محض خواندن هر متن، قلب آن کلمات مانع سیاه بر تن کردن قلب کتاب می شدند.
تپش جانم با دیدن این صحنه آرام گرفت و نسیم ملایم از خوشحالی درمان قلب کتاب ، رمان های قرمزی بر دور قلب سفید کلاه قایق بست ،تا بلکه تکه ای از زخم قلب کتاب آرام بگیرد.
قلب امواج آرام این خبر را برای قلب زمین بردند و آن را آرام کردند و قلب زمین پیام راه درمان کتاب را برای تمامی قلب ها فرستاد .
پس قلب کتاب با قلب های تمام دنیا به تاجی پر از نقش و نگار و رنگین کمان تبدیل شده بود
واشک های قلب کتاب خوشحالی را برای لب های خشکیده ی خود خریدند و دوباره صدای تپش حیات بخش کتاب بر تمام قلب ها آرامش و امنیت داد.

بیایید شیشه ی عمر کتاب را با قلب سنگی کارهای بیهوده نشکنیم.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: یونس کوه جانی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *