اطلاعیه: بسیاری از بخش‌ها و امکانات وب‌سایت داستان نویس نوجوان در حال بازطراحی هستند و قابلیت دسترسی به آن‌ها وجود ندارد. برای اطلاع بیشتر از وضعیت این نگارش، بر روی علامت تعجب عبارت نسخه آزمایشی کلیک نمایید.

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

مادر

نویسنده: رسول اکتسابی

کلمه مادر از حروف اول کلمات مهر و محبت+ آرامش و امنیت+ درایت و درس+ رستگاری و روحیه، مشتق شده است.
به عبارتی مادر محور کائنات است و بقاء نسل انسان از وجود او نشات می گیرد.
مادر منبع و مخزن مهر و محبت است، فرزندش را با عشق و علاقه بمدت نه ماه درون خود حمل می نماید و سنگینی بار از علاقه ایشان کم نمی کند. ماه آخر بارداری، آنقدر سنگین می شود که تحرکش بسیار سخت می‌شود و خوابیدن را برایش مشکل می نماید. نفس کشیدن و غذا خوردن را برای او سخت می کند.
با این سختی طوری عمل می کند که به فرزندش آسیبی وارد نشود.
سختی را بخود می پذیرد تا فرزندش بسلامت بدنیا بیاید.
از ماه‌های اول بارداری، در تدارک لباس و پوشاک برای فرزندش است. اتاقش را تزئین می کند.
با فرزند هم صحبت می شود و در شکم با او به نجوا می پردازد.
مسافرت ها محدود و دید و بازدید را کم می کند تا لطمه ای به فرزندش وارد نشود.
بطور دوره ای به پزشک مراجعه می کند تا رشد و سلامت فرزندش را تضمین نماید.
شب ها براحتی نمی تواند بخوابد و برای این دست به آن دست شدن، با مشکل روبرو است.
با این همه مشکلات، هر روز انتظار فرزند را می کشد.
ماه آخر کیف زایمان که لباس های فرزند است را آماده می کند،
لحظه شماری از ماه به روز و از روز به ساعت و از ساعت به دقیقه و ثانیه می رسد، با درد جانکاه فرزند را بدنیا می آورد.
نفسش به شماره می افتد، تا فرزندش، نفسش را آغاز نماید.
با گریه اول فرزندش، انرژی و با بغل گرفت روحیه می گیرد. از شیره جانش به او می نوشاند. با دقت تمام و در تمام ایام شبانه روز، آماده است تا از او پرستاری و به او شیر دهد.
او را تر و خشک و نظافت می کند.
لباسش را تعویض و از او به اندازه جانش مراقبت می کند.
لحظه ای از او چشم بر نمی دارد تا کم کم بزرگ شود و قد بکشد.
قد کشیدن فرزند به قیمت کوچک و غم شدن قد مادر می باشد.
همواره نگران اوست، در دامن خود او را پرورش،می دهد تا به حد کمال برسد، شب ها چشم بر هم نمی گذارد تا از فرزند پرستاری کند.
این فرشته تمام کارها را بدون هیچگونه دستمزدی و با عشق انجام می دهد. اینجاست که عشق، معنی می شود.
محبت بدون هیچگونه چشم داشتی،
علاقه و دوست داشتن به اندازه جان،
مراقبت و پرستاری به قیمت سختی کشیدن و نخوابیدن خودت.
و هزاران کار دیگر که در کلمات نمی گنجد.
مادر علاوه بر نقش بقاء نسل، رکن اصلی و محور خانه و خانواده است.
پدر که از کار می آید، با مهر و محبت خستگی از تن او بدر می کند.
غذا می پزد، لباس می شوید، خانه را تمیز می کند تا اهل خانه در آرامش و آسایش باشند.
مادر نقش محور اقتصاد خانواده هم است، اوست که تنظیم گر دخل و خرج خانواده است،
لباس خود اگر کهنه باشد، عیبی نیست، تلاش می کند لباس اهل خانه نو و تمیز باشد.
به اقتصاد خانواده و به پدر کمک می کند،
حتی در بیشتر مواقع هم پای پدر کار می کند تا خانواده در آرامش و رفا باشند.
مادر یک موجود چند وجهی است و چندین رنگ و مزه دارد.
برای فرزند مادر مهربان و دلسوز است.
برای همسر، شریک زندگی و غمخوار اوست.
برای خویشاوندان و همسایگان، مدد کار است.
اما برای غربیه، نا آشنا و از دسترس خارج است.
رنگ سبز می گیرد و همانند درخت میوه می دهد.
رنگ سرخ می گیرد و همانند گل به اهل خانه بوی عطر و آرامش می دهد.
رنگ سفید می گیرد و بعنوان پرستار، مددکار خانه و خویشاوندان است.
رنگ سیاه می گیرد، تا چشم پلید از او به دور باشد.
بوی عطر و محبت و عشق می دهد برای اهل خانه و خانواده،
اما، برای غریبه بو ندارد.
این است وجود چند بعدی و چند رنگی مادر
با این اوصاف همینطور که فرزند بزرگ می شود، نگران اوست،
در درس و مشق به او کمک می کند.
بیدار می ماند تا حداکثر خواب را فرزند داشته باشد.
وسایل مدرسه اش را فراهم می کند و او را با لبخند راهی می کند.
چشم انتظارش می ماند تا از مدرسه بیاید.
با لبخند از او پذیرایی می کند و برایش غذا می کشد.
مراقب سلامتی اوست، دست و پای او را برانداز می کند، تا لک و خراشی روی آن نباشد.
درس و مشق او را بررسی می کند تا او دانا و توانا شود.
این همه توجه، در دنیای مادی، جز با عشق، نمی شود.
این همه کار، توجیه اقتصادی و مادی ندارد.
اینجاست که باید وجود و حضور این موجود گران سنگ را قدر دانست و در یک کلام این گوهر ناب را در گنجینه قلب خود نگه داشت تا بشود بخش ناچیز از زحمات او را جبران نمود.

بچه ها قدر مادران خود را بدانید.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: رسول اکتسابی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *