تخفیف بلک فرایدی آکادمی داستان نویس نوجوان آغاز شد. تا یکشنبه با ۵۰۰ هزار تومان تخفیف در دوره جامع داستان نویسی ثبت نام کنید!

داستان نویس نوجوان

نسخه آزمایشی

نسخه ۱.۰: رونمایی از نسخه آزمایشی داستان نویس نوجوان

نسخه ۱.۱: معرفی مسابقه تابستانی ۱۴۰۳ و تغییرات جرئی دیگر

نسخه ۱.۲: انتشار نسخه جدید صفحه اصلی مجله داستان نویس نوجوان

نگارش 1.31
7 آبان 1403

حقیقت زندگی

نویسنده: ستایش صفرپور

قلمم را دوباره برداشته ام و
می‌خواهم از زندگی بنویسم … کلمه ای که انگار در تمام حروفش چیزی نهفته است … این را قبول دارم که هیچ گاه کسی تضمین یک زندگی خوب و راحت را برایمان ندارد اما آنکه باید قوی باشد و تمام مراحل سخت زندگی را پشت سر بگذارد ما هستیم … هر روز که می‌گذرد هزاران درس میگیریم و شاید هزاران درس بدهیم … هزاران انسان میروند و هزاران انسان دیگر زندگی خود را آغاز می‌کنند…قانون عجیبست … شاید گاهی ناراضی باشی و شاید گاهی چنان راضی باشی که دلت نخواهد زمان بگذرد ولی این را بدان که چه بخواهی و چه نخواهی زمان در حرکت است ، زندگی جریان دارد ، زندگی به نظرات و حرف ما اعتنایی ندارد و روند خودش را طی می‌کند … پس بیایید ما هم مثل کوه محکم باشیم تا هیچ تلنگری نتواند باعث ریزشمان شود … بیایید مثل دریا آرام باشیم و به موج زدنمان ادامه دهیم …
گاهی وقت ها فکر میکنم که زندگی و مدرسه با هم شباهت عجیبی دارد زیرا مدرسه برای درس گرفتن است و زندگی نیز اینگونه است … در مدرسه هر چقدر هم که تکالیفت زیاد باشد حق اعتراض نداری و در زندگی نیز هر چقدر سختی هایت زیاد باشد و آسانیت کم ، حق اعتراض نداری … اما از هر دو مکان می‌توانیم هم نتیجه های خوب و هم نتیجه های بد دریافت کنیم و این بستگی به ما دارد … در مدرسه اگر درس هایت را بخوانی و تکالیفت را انجام دهی نتیجه خوبی دریافت میکنی ، و در زندگی اگر آرام باشی و توکلت زیاد باشد از تمام فراز و نشیب هایش به خوبی گذر میکنی و چقدر زیباست زمانی که نتیجه ی خوبی را دریافت می‌کنی … پس بیایید هر چقدر هم که در زندگی مشکل داریم با توکل به خدا و دلی سرشار از عشق به او شکستش دهیم … کسی که تمام مشکلات زندگی را به چشم یک امتحان می‌بیند قطعا برای سر بلندی در امتحان تلاش می‌کند و در آخر به هدفش نیز می‌رسد …
و اما نظاره گر این امتحان دیگر مدیر مدرسه نیست خداییست که شاهد تمام کار هایت است … پس به حتم اگر به او توکل کنی راهنمایی های خوبی میشوی … کسی که می‌تواند یک دانه را در شکاف دیواری پرورش دهد آیا نمی‌تواند تو را راهنمایی کند ؟ آری یقین دارم که می‌تواند …
( گر نگه دار من آن است که من می‌دانم
شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد )

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: ستایش صفرپور
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *