فهرست مطالب
Toggleبوف کور: صادق هدایت
داستان بوف کور همچون اکثر داستانهای سوررئال، با واکاویهای درونی یک راوی پیش میرود و در طول داستان تنها صدای اوست که به گوش میرسد. راوی مدام در لبه تیز دوگانهها در نوسان است؛ او بین عشق و نفرت، واقعیت و خیال، مرگ و زندگی قرار دارد.
مسخ: فرانتس کافکا
مسخ داستان فردی به نام گرهگوار است. او یک روز صبح که از خواب برمیخیزد، متوجه میشود به سوسکی قهوهای تبدیل شده است. او در عوض آنکه از این تغییر حیرت کند، آن را به عنوان یک اتفاق ناگوار میپذیرد. وی تلاش میکند همسوییای میان زندگی انسانیاش و این مساله که او سوسکی غولپیکر شده ایجاد کند.
کافکا در کرانه: هاروکی موراکامی
پسری نوجوان به نام کافکا تامورا که از خانه میگریزد تا هم از غیب گویی مخوفی فرار کند زندگیاش را با سرنوشت ادیپ، اسطوره یونانی گره میزند و هم به دنبال خواهر و مادرش بگردد که مدتهاست از آنها خبر ندارد. شخصیت دیگر پیرمردی ساده لوح به نام ناکاتا است که بهره هوشی چندان بالایی ندارد و بعداز حادثهای که در زمان جنگ برایش افتاد، هرگز بهبودی کامل را به دست نیاورد.
کوری: ژوزه ساراماراگو
کوری یک رمان اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است که روایت کوری عمیقی است که گریبان گیر جامعه شده است. تمام افراد جامعه کور میشوند. کوری زمانی آغاز میشود که چشمهایمان را به روی حقیقت، عدالت و حقوق دیگران میبندیم و سطح فهم خود را تا روزمرگی نزول میدهیم و سرانجامِ ما چیزی جز سقوط نیست.
خوشههای خشم: جان اِشتاین بک
کتاب درباره دورهای از تاریخ آمریکاست که قحطی و ماشینیسم باعث آواره شدن هزاران هزار خانوار شد و داستان کتاب روایت یکی از این خانوارهاست. خانوادهای که از سرزمین خودشان بیرون رانده میشوند و سفر در جادهها را به امید یافتن کار شروع میکنند؛ کتاب در محکوم کردن بیعدالتی نوشته شده است.
طاعون: آلبر کامو
داستان شهری است که گرفتار بیماری طاعون میشود. مواجهه هر یک از مردم شهر با این مصیبت متفاوت است. بعضی به ارزش زندگی پی میبرند، برخی به پوچی و بیمعنایی میرسند، بعضی در مقابل بیماری تسلیم میشوند، برخی بیماری را انکار میکنند و بعضی آن را میپذیرند و…. واکنش اولیه مردم به بیماری فرار به گذشته و خاطرات خویش است و در نهایت مردم که از علم و مذهب ناامید شدهاند به بیماری عادت میکنند.
تهوع: ژان پل سارتر
تهوع داستان نویسندهای را بازگو میکند که وجود و هستی خود را مایه رنج و عذابش میداند و از افسردگی و انزوا رنج میبرد. سارتر عقاید هستی گرایانه و مکتب فکری خود را در قالب احساسات و عقاید شخصیت اصلی داستانش بیان میکند. اشیا بیجان و موقعیتهای مختلف، راوی را دچار تهوع میکند. راوی در نهایت درمییابد که ادبیات و موسیقی او را از این تهوع نسبت به اشیا و موقعیتها و آدمها میرهاند.
در انتظار گودو: ساموئل بکت
این داستانی است بیداستان. مکانش ناکجاآبادی است خشک و بیبَر، که فقط یک درخت در آن هست و بس و زمانش دم دمای زوال خورشید. آدمهایش دو آواره خانه به دوش که منتظرند که یک گودویی از راه برسد و آنها را از آن وضع فلاکتبار (که همان انتظار است) دربیاورد. وعده دیدارشان امروز است دم غروب زیر همین درخت. دو رهگذر هم، که یکی اربابی هست رحم نشناس و دیگری غلامی است خل و چل، میآیند و چند لحظهای میمانند و بعد هم میروند.
جانِ شیفته: رومن رولان
این داستان سرگذشت زنی را روایت میکند که روحی آشفته، عاشق و شیفته زندگی دارد. داستان در فرانسه سده بیستم اتفاق میافتد و وضعیت اجتماعی این دوران را نقل میکند؛ دورانی که بیداری زنان فرانسه است. شخصیت اصلی داستان آنت، الگوی زنان بسیاری در رسیدن به آزادی، حقوق برابر و جنگیدن در برابر ظلمها و نابرابریهاست.
دمیان: هرمان هسه
دمیان کتابی درباره یگانگی، تمامیت، وحدت وجود و یکپارچگی روح از هم گسیخته است. شخصیت اصلی داستان در یک خانواده خوب و صمیمی زندگی میکند که به او عشق و محبت ارزانی میدارند و همه چیز بر وفق مراد است؛ اما این پناهگاه بعد از اتفاقاتی از هم میپاشد و شخصیت اصلی در پی یکپارچه کردن روح خود است. هرمان هسه تفکرات نیچه و یونگ را در سراسر این کتاب به کار برده است.
نویسنده، نویسنده به دنیا نمیآید، بلکه از نوشتههایش متولد میشود. نویسندگی ذهنی مشتاق، قلمی پُرکار و قلبی پُر احساس میخواهد.
اشتیاق، کار و احساس سه کُنج خلوت نویسندگی است و بس.
تجربه نویسندگی موفق: خواندن، نوشتن بازنویسی.