رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

تابان‌ترین اختر

نویسنده: عسل خوبانی

در آن ایوانی که تا سحر سخنان تلخ و شیرین می‌گفتیم، به آسمان بنگر. پهناور‌‌ تر از آن دیده‌ای؟ من؟ من که ندیده‌ام. بایستی هم اینطور باشد، من که جز سما و ستاره‌اش چیزی نمی‌بینم، اگر چیز دیگری هم باشد، فدای برق نگاهت. قلب من، آسمانیست پر از ستاره، ولیکن شباهنگش تویی، تویی که درخشان ترین ستاره وجودم هستی، تویی که تا چشمانم را باز می‌کنم بسان خورشید طلوع می‌کنی. خواب‌هایم چه؟ آه! آنها را هم تسخیر کردی جانان!
همان لحظه‌ای که به سرم چرخش دادم و تو را دیدم، آسمان و ستاره، پیوند خوردند! شباهنگ، همین است دگر! می‌آید و تمام ستاره‌ ها را کنار می‌زند و عشق بی قید و شرطت می‌شود. دیگر حتی اگر تک تک ستاره‌ها هم بروند آسمان نگاهت چراغانی است و دریچه قلبت پر نور! قسم میخورم حتی اگر از تابش باز ایستادی، نور تک تک ستاره‌های جهان هستی را فدایت کنم یا اصلا آسمان از آن تو، خودم ستاره‌ می‌شوم!

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: عسل خوبانی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *