رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

جای شهدا، در شب یلدا خالی

نویسنده: میثم علیزاده

پیرزن دیشب به آپارتمان ما آمده بود، گفتم او که تنهاست و من نیز شوهرم در مأموریت است،،، شب یلدا به او سری بزنم…
با آغوش باز مرا پذیرفت…
کرسی وسط حال و چه سفره آرایی زیبایی…
چهار ظرف میوه روی کرسی بود….
گفت صبر کن برایت بشقاب بیاورم…..
کمی جمع تر بنشینید، مهمان داریم….

این را گفت و به آشپزخانه رفت…
دلشوره گرفتم….مگر او تنها نیست…. به چه کسانی گفت جمع تر بشینید…
چشمم ناگهان عکس های به دیوار خورد…

به خدا قسم، تنها منم….تنها شمایید…
نه او…. جمع او همیشه جمع است….
زیرا او هم همسر شهید بود….
و هم مادر دو شهید….

در این شب زیبای یلدا…. جای شهدا خالی

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: میثم علیزاده
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *