رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

نامه ای از جنس خداحافظی

نویسنده: سروش اسفندیاری

برای بار دهم اشک از چشمانم جاری شد. او دیگر نبود. فقط از خودش نوشته ای به جا گذاشت. نوشته ای با دستخطی زیبا. نوشته ای از جنس دوری:
« سلام میدانم که شاید خیلی بزدل و خودخواه به نظر بیایم ولی آخرین حرف هایم را میخواهم در این نوشته به تویی که همیشه عاشقانه مرا دوست داشتی بزنم…

با تو همه چیز قشنگ بود.
باتو همه چیز زیبا به نظر می‌رسید.
در کنار تو همه چیز به بهترین شکل ممکن به نمایش در می‌آمدند.
رقص پرنده ها در آسمان را با تو تجربه کردم.
سرمای زمستان و گرمای تابستان را با تو تجربه کردم.
بوی نسیم بهاری را با تو تجربه کردم.
راه رفتن روی برگ های زرد و نارنجی پاییز را با تو تجربه کردم.
و زیبایی روز و شب را نیز با تو تجربه کردم.

همانطور که دوری تو برایم دشوار و سخت است، پس دوری من هم برایت سخت خواهد بود.
همانطور که چشمانت برایم حکم اقیانوس را داشت، پس دوری چشمانت برایم سخت خواهد بود.
میدانم که برایت سخت است ولی من در قلب تو، همیشه در کنار تو خواهم بود…
و این را بدان که زندگی به همین خنده ها وصل است، پس بخند و شاد زندگی کن.

این نامه را بدون خداحافظی تمام میکنم، چون من هنوز هم هستم، در هر چیزی که میبینی، هر چیزی که میشِنوی و هر چیزی که می‌خوانی…
دوستت دارم ღ »

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: سروش اسفندیاری
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

2 نظرات

  1. Avatar
    علی اکبر می گوید:
    10 دی 1401

    امیدوارم واقعی نباشه این ماجرا!
    عجب عشق و قلمی

    پاسخ
    • Avatar
      سروش می گوید:
      12 دی 1401

      ممنون برای نظرت ✨

      پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *