مرغ سحر با من بخوان با من تنها در جــــهان
با این دل شـکـسته ام با دل زار و خستــــه ام
من که گلـی پژمرده ام سرد و غمین و خسته ام
نیست مرا شوقــی دگر در این جــــهان بی ثمر
مرغ سحر با من بگـــو از شمع و از سوختن بگو
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.