دست وِ قِلم تیام پُر اَرس
خط کِشیا بلَگ وَر تیام ایکنن رقص
دِلُم ایگو نَگریوی ایکنی حِرص
ایریزم هُر هُر اَرس
آخِرش ننوشتم یخو سی دِلُم
هرچی بی و نبی تُک تُک نوشت ،اَرسام
قلم در دست دارم و چشمانم لبریز از اشک
خط کشی برگ های دفترم در نظرم رقص می کنند
دلم می گوید گریه ات نگیرد حرص می کنی
اشک هایم جاری می شود
چشمانم از پلک هایم زور می گیرد
هر چیزی که بود و نبود را اشک هایم نوشت
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.