من در قفس و کلاغ سیاه تو حیاط است
من در قفس و سگِ ولگرد باهات است
من در قفسم ، چون تو در هوسی
تو در هوس آواز ، مرا چه گزی ؟
میدانید که این خواندنم از اَحکام است.
میدانید که شکر گوییم از احترام است.
ای تویی که باخت دادی به دنیا
بدان که حسرت خوردن حرام است.
میدانم که چشم به راه پروازی
میدانم که به کم هستید رازی
این چند قدم را هم تحمل کن
میدانم که دشمن را میاندازی
من میترسم از درختان هَرَس
من میترسم از طعم بَدِ هَوَس
به من بگو تو از چه میترسی؟
من میترسم از حبس و قَفس
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.