رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

دره

نویسنده: فاطمه زارعی

ته دره سیاھِ نا امیدی رها شدی
آنقدر بلند است که
به تهش که برسی هیچ راه فراری نداری …
در تلاطم موج های بی قرار دلت آنقدر پارو میزنی
که دسته های پارو خورد میشوند
و قایق دلت در مرداب های گناه فرو میروند
و تو میمانی و یک بدن ضعیف فرو رفته در مرداب …
فقط یک قلب مانده برایت
قلبت را آنقدر ست نگه میداری و در آغوش میکشی که غرق نشود …
که در سیاهی مرداب ، سیاه نشود

لب های خشکیده از فرط تشنگی ات را باز میکنی و فریاد کمک سر میدهی
آنقدر بلند است که از میان ناهمواری ترک های لبت میگذرد به دیواره دره میرسد
و از دیوار دره سیاه با هر زحمتی که شده بالا میرود
و به گوش او میرسد …
او لبه دره مینشیند و از تو میخواهد
که نامش را با ته مانده صدایت
از اعماق قلب پاکت
صدا بزنی
او منجی است …
او برای نجاتت از خودت کمک میخواهد
و تو حتی حاضر نیستی به خودت کمک کنی !
او آنقدر همانجا مینشیند که
نامش را با اعماق قلبت صدا کنی !
و بانگت آنقدر بلند باشد که برایت نردبان شود و آرام از نردبان عشق او بالا بروی و ببینی کسی که تمام مدت نردبان را برایت نگه داشته بود که دوباره نیفتی هنوز همانجا نشسته …
منتظر تویی که انتظارش را میکشیدی ! …
حال با قلبت که از عشق او پر شده لب وا کن :
اللهم عجل لولیک الفرج ✨

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: فاطمه زارعی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *