رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰
برندگان مسابقه داستان نویسی یلدای ۱۴۰۲ مشخص شدند! هم‌اکنون می‌توانید آثار برندگان را مشاهده نمایید.

بی واسطه دیدن

نویسنده: فاطمه آقابابایی

تکه های کوچکی از خودت را به دستم می سپاری… قدّم به تاب نبودنت نمی رسد؛ بی قرارت می شوم و برای این فاصله کوتاه دلتنگی بهانه می گیرم و پا می کوبم…

دل زمین درد می گیرد از وابستگی ام به همین مقدارِ کمِ بودنت… لجبازیِ این کودکِ تازه جوان شده را، درون کفشت به جریان می اندازد و تو، ناخواسته به همین حوالی قدم می گذاری…

می خواهم صدایت کنم، خلاصه اش کنم، و بگویم که دوستت دارم… اما عزیز من! خیلی تند قدم بر میداری… آن چنان که هر چه عجله می کنم به تو نمی رسم و دست آخر پایم به جایی می گیرد و زمین می خورم… و تو، حتی یک نگاه به عقب نمی اندازی تا ببینی که که قدم های بلندت چه به روزم آورده است…

روی نیمکتی که دور نیست می نشینی؛ و من حواس تمام درگیری های با ربط و بدون ربطم به تو جمع است… به نظر می رسد که باید بیایم کنارت بنشینم… و درِ گوشت زمزمه کنم نگو که باید بروی؛ دلم کوچک است و جای خالی تو بزرگ…
تازه اگر هم قصد رفتن داشته باشی خودت باید دستم را بگیری و کمکم کنی روی تاب بنشینم؛ و می دانی کودکی درون من، آنقدر گریه می کند تا تو منجی اش شوی، در آغوشش بکشی و از تحمل نداشتنت او را برهانی…

اما نه کنارت می نشینم و نه این ها را به تو می گویم؛ آخر نمی توانم حتی همین چند قدم را با زانوهای زخمی سرخوردگی طی کنم. این است که نه من به تو، و نه دست هایم به عینکت می رسد تا برش دارد و چشم هایمان را از خوب دیدن به بی واسطه دیدن برساند… ولی حالا که کسِ دیگری جایم را برایت پر می کند ای کاش که سر جایش نگهش داری؛ اصلا شاید آن عینک منم…

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: فاطمه آقابابایی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *