رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

باران

نویسنده: رقیه شیخی ناسی

مثل باد نباش که با منت خودت را به شیشه بکوبی باران باش که همه انتظار با ریدنت را بکشند.

باران حس عاشقانه ای است که بر گونه هایم می چکد و بوی عشق را به مشامم می رساند ،عشقی که نسبت به توست خدای مهربانم در زیر اشک هایت قدم می زنم و با صدای بلند تو را صدا می کنم .
پاییز است و برگ های پاییزی زیر پاهایم خش خش می کنند گویی همه ذکر تو را می گویند . مثل نم نم باران وصدای خش خش برگ های پاییزی ؛نمی دانم که این چه حس غریبی است که بر پنجره پاییز پر می کشد .
خدایا زمینت را از اشک های پر مهرت با برکت ساز و جانی تازه به خاک خشکیده ببخش
صدای باران می اید صدایی که انقدر دل نشین است که گویی جایی برای دل تنگ است دل تنگی که فقط با یاد تو ارام می گیرد نمی دانستم که برای گفتن نامت هم باید وضو گرفت .

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: رقیه شیخی ناسی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *