رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

سردار دلها

نویسنده: حنانه عبادت کار

از 1:20 بامدادی که آسمانی شدید سه سال میگذرد .
نوشته بود شهدا نگاه میکنند… . میبینید سردار؟ مگر نگفتی همه ما بچه هایت هستیم؟ دیدی با آرمانمان چه کردند؟ آنها
همانهایی بودند که میگفتیند برابری و برادری ، آرمان برادرتان نبود ؟ دیدی سردار ؟ آرمان سرباز انقلاب بود او هم برای ادامه راه
امام رفت. دیدی که با فرزندان تو در شیراز چه کردند؟ کیانمانرا دیدی که قبل از بال گشودنش پر پر شد؟ راستی، جای کیان
پیش خدا رنگین کمانخوب است؟ به آرشام بگو نمیگذاریم آرتین احساس تنهایی کند. سردار ببین دشمنانمان هنوز از اسم تو
میترسند .
راه تو راه امام بود، راه آرمان راه تو بود و راه ما راه آرمان است. سردار میبینید؟ اینها همانهایی بودند که میگفتد : ما به دنبال
انسانیت هستیم، اوج انسانیتشان هم نشان دادند که مامور وظیفه را به آتش کشیدند. تو گفتی جمهوری اسلامی ایران حرم است تو
مدافع حرم بودی و رفتی به سرخی خون جوانان حرم قسم ماهم تا آخر مدافعیم و نمیگذاریم این حرم دیگر حرم نباشد به فرمان
سید علی آماده ایم. ما شهید دادیم که ایندگان هرگز ننویسند : بعد از سردار حرم رفت و سید علی تنها ماند .
حاجی شهدا نگا میکنند مگرنه ؟
حاجی ببین ما میدانیم آزادی اینها یعنی تجزیه، تجزیه کردستان و سیستان، حاجی نکند پرچم اما حسین )ع( رو به آتش بکشند…
، قرآن چه میشود؟ سردار بخدا قسم این حرم سوریه نمیشود. ماتا پایان می ایستیم … .
سردار؟
شهدا نگاه میکنند، مگرنه؟
تو مظلومانه رفتی، ولی به افتخار شهادت رسیدی … .

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: حنانه عبادت کار
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *