رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

خداحافظ رفیق…

نویسنده: سارینا احمدزاده

تقدیم به کسی که خیلی دوسش دارم..

وقتی به گذر زمان فکر میکنم ، خیلی بیشتر به عمق وجودت پی میبرم…
تویی که باعث شدی بر استرسم غلبه کنم، موقعی که حالم بد بود اولین نفری که می‌فهمید تو بودی ، یادم دادی باید خودم باشم. میدونی قراره فاصلمون از هم خیلی دور بشه قبلا  نصف روز و 5 روز درهفته توی مدرسه باهم بودیم، اما الان نه توی یه مدرسه قراره باشیم شایدم دیگه همو ندیدیم و تو فراموشم کنی (مگه میشه من خندهات و مسخره بازیات یادم بره؟!)
اما خب مهم نیست چقدر از هم دوریم ، قلبامون بهم نزدیکه؛ سخته بخوام بنویسم ، سخته بخوام خدافظی کنم ، خدافظی که معلوم نیست کی و کجا دوباره مارو به هم برسونه…
به امید روزی ‌که موفقیتت رو ببینم..
به امید روزی که بهم زنگ بزنی بگی به فکرمی..
به امید روزی که ببینمت و بغلت کنم و بگم رفیق دوست دارم..
به امید این روز ها …

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: سارینا احمدزاده
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *