رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

او…

نویسنده: سارینا احمدزاده

او آدمی ست..
تنها که تمام مشکلاتش را به دوش میکشدد.
آدمی که کسی را ندارد که با او درد و دل کند..
آدمی همانند مترسک که دستانش همیشه باز اما هیچکس قادر به درآغوش گرفتنش نیست..
ادمی ‌که در همه لحظات لبخند می‌زند و آنقدر می‌خندد که غم ها و ناراحتی هایی که از گذشته اش باقی مانده را از بین ببرد و فراموش کند.
اما توان انتقام گرفتن از آنهارا ندارد از کسانی که از پشت به آن خنجر زدن و باری سنگین به دوشش گذاشتن ، و او 2 سال این با را تحمل کرده و گاهی به صورت گریه خالی می‌کند.
گریه های بیش از حد ، گریه های شبانه و تنفر از کسانی که نقاب بر صورت داشتند و  همانند عروسک خیمه شب بازی با او رفتار کردند
2 سال از او متنفر بودند ، اورا با تمام توان اذیت می‌کردند،
اما او همیشه 20 بود.. جزو شاگردای ممتاز بود .. ولی قبول دارد که اکنون درس هایش خوب نیس‌…
او دوستانی قلابی داشت
دوستانی که فقط به دلیل درس هایش با او دوست بودند.
اما او آدمی ساده بود وبا همه مهربان بود هیچ وقت با کسی بدرفتاری نکرد باعث موفقیت در امتحانات آخر ترم آنان شد ، اما بعد از آن نه حالی از او پرسیدند و نه پیامی دادند .
آدم ها همیشه اولویت شان ،  خودشان هستند
اما او اولیتش دیگران بود …
او رابطه ی دوستی میان دیگران  را دوست داشت و همیشه به تنها چیز بقیه حسودی می‌کرد رابطه ی دوستی آنان بود.
دلش از تمام آنان پر است و هر گاه به یاد آن روز ها میفتد قلبش به تپش و چشمانش تار و دستانش شروع به لرزیدن می‌کند.
و اکنون او به این نتیجه رسیده است که

مَـن‌ چـہ‌ باشَـ‌م‌ یا‌ نَـ‌باشَـ‌م، ڪارہ‌ دُنـ‌یا لَنـ‌گ‌ نیـ‌ست!
مَـن‌ بِمـ‌یـ‌رَم‌ یا بِـ‌مانَم‌ هیچـ‌ـڪَسـے‌ دِلـ‌تَـ‌نـ‌گ‌ نـ‌یـ‌سـ‌ت:)💔️

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: سارینا احمدزاده
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

2 نظرات

  1. Avatar
    سارینا احمدزاده می گوید:
    13 اردیبهشت 1402

    شعر آخر نوشتت خیلی زیبا و تاثیرگذار بود .ممنونم ..

    پاسخ
  2. Avatar
    سروش اسفندیاری می گوید:
    12 اردیبهشت 1402

    خیلی زیبا نوشتی سارینا
    و «او» هرکسی که هست باید بدونه که همین وجودش کافیه برای این دنیا و خودش باید خودشو دوست داشته باشه ❤️
    شعر آخر نوشتت خیلی غم متن رو بیشتر کرد
    و بزار حرفامو اینجوری تموم کنم:

    تو نباشی همه میشن بی‌رنگ
    تو بمان و همه را رنگی کن🫂💕

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *