رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

بهار

نویسنده: رای نیک صافی

پرشکوه، به دیدار عروس فصل‌ها و نوبهار می‌رویم. ربیع است نام دیگر این آب‌سال. امّا بیا و از منظر من در او نظر کن و به وی بنگر تا صاحب معرفتی‌نوین از او گردی.
حیوانات و آدمیان، سرگرم دعاگویی و تسبیح‌زنی به‌هنگام فرا رسیدن مادر غنچه‌ها. قلوب پیرسالان، در زمان آمدن دختر خداوند، رنگین‌کمانی و شادی‌ها، آمارشکن در جهان به‌وقت از گرد راه رسیدن خواهر فصول سال.
طفل را نظر کرده‌ای به‌نوبت تولد؟ اشک‌ریز است و گریان. غنچه را اَنظَر! می‌خندد، موعد گشایش گل‌برگ‌ها. بهار، قلقلک داده او را. نوبهاران مادری است مهربان‌تر از والده‌ی ما.
گاه، عاجزند مادران آدمی از رسانیدن تنها، لیوانی آب به خردسال. بهار، مادری است با اطفالی بسیار. زله بایستی شد او از فرزندان. بالعکس توقع، رسانید بسیار آب‌ها گاه و بی‌گاه این اَعوام‌الماء!
پروردگار، آوردش بسیار وفور بهار را. فرزندانی نیک‌رو، ‌چنان که درمانده شاعر از جمال ایشان؛ به‌سانی که هنرمندترین رقاص عالم در شگفت است از ظرافت حرکات او به‌وقت برگ‌ریزان.
لحظه‌ی سی‌ویک خردادی، برای همه‌گان دشوار و طاقت‌فرسا. بدرقه برای سفر دور و دراز این مادر با عنایت، خواهر نازنین و فرزند دوست‌داشتنی، سخت و در‌نظر ناتمام. سُقاتمان را به‌دست می‌دهد؛ سقاتی گران‌بها و پندآموز که تجربه است نام آن. کوله‌اش را یک‌طرفی بر دوش قرار می‌دهد و سر انجام، با لبخندی ملیح و امیدوار کننده، ترکمان می‌کند.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: رای نیک صافی
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *