موجودِ کوچکِ جاندارِ محبوبِ پر درد . . . !
زیباییِ او را همه دوست دارند ؛
همه از دور نگاهش می کنند و لب به تحسین می گشایند .
زیبایی او را معدود جانداری دارد .
عجیب است !
این موجودِ کوچکِ جاندارِ محبوب ، پُرِ درد است ؛
کسی جرات نزدیک شدن به آنرا ندارد
دوست داشتنی است اما فقط از دور !
زیبایی خیره کننده دارد ؛ اما فقط از دور !
نزدیک شدن به آن یا لمس کردنش دردناک است و لبریز از ترس . . . ترس آسیب دیدن از آن محبوب پر درد.
از همان کودکی تا زمانی که به کهنسالی می رسد همه از دور تماشایش می کنند .
هنگامی که از او فاصله دارند ، لبخند بر لبانشان جاریست ؛
اما فقط کافیست ذره ای کوچک او را نوازش کنند . . !
ان لبخند زیبا در لحظه ای آنی تبدیل به چهره ای مملوء از خشم با چاشنی درد می شود .
و آن موجود کوچک ، افسوس می خورد برای چیزی که دیگران درک نمیکنند .
با خود می گوید : مگر خواست من بود که اینگونه خلق شوم ؟!
اشک چشمانش را به سمت مخاطبش می اندازد و او خشمگین تر از قبل به او می نگرد .
آه از نهاد محبوب پر درد بلند میشود . . .
او را خالقش خلق کرده . .
آری !
همانی که تو را آفریده تا به جهانش نظاره گر باشی و بدانی در پس هر خلقتی ، حکمتی نهفته است .
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
7 نظرات
مرسیییی😍
واقعا خیلی زیبا بود
👏👏👏
موفق باشید
مرسیییی😍
عالی بود ایول😍
عالی بوود😍👌🏻
دیدگاه نویسنده خلاق و نو بود!
بسیار مفید و تاثیر گذار و نوآورانه ، خداقوت خانم عابدی عزیز لذت بردم.🤍
ممنونم از توجهتون و سپاس از وقتی که گذاشتید 🤍✨