آفتابی که در دلم میتابد
پدرم است، آن شمعی که روشنی میدهد
با صدای نغمههایش دلم را شاد میکند
پدرم، تویی شاه و سلطانم
پدر، آن ستون استواری که در زندگی ما ایستاده است. او با عشق و مراقبت خود، ما را در دل خانه و در دل دلها نگه میدارد. پدر، نمادی از قدرت و استواری است که همیشه در کنارمان است.
پدر، با دستانی که تلاش و کوشش را در خود جای داده، ما را در زندگی هدایت میکند. او با حکایتهایش، تجربهها و درسهایی از زندگی را به ما میآموزد. پدر، با صدایش، امید و انگیزهای برای پیشروی در زندگی به ما میدهد.
پدر، نگاهی است که همیشه به ما امید میدهد. او با حضورش، اعتماد به نفس و قدرت روحی ما را تقویت میکند. پدر، تسلیم نمیشود و همیشه در کنارمان است تا ما را در مسیر صحیح هدایت کند.
پدر، آن فرشتهی بیبدیلی است که با عشق و مهربانی خود، دنیایی از امید و عطر وجود را به ما هدیه میدهد. او نقشی بیقیاس در زندگی ما دارد و با حضورش، همه چیز به رنگ و بویی دیگر میپوشد.
به پدرم افتخار میکنم و از او سپاسگزارم. او نوری است که در زندگی ما میتابد و همیشه در قلبمان خواهد بود. پدر، تویی پشتوانهی قوی و پناهگاهی امن در هر لحظه از زندگیمان.
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.
1 نظر شما *
بمونین واسه هم