داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

پدر

نویسنده: الهه نجفی جهانی

آفتابی که در دلم می‌تابد
پدرم است، آن شمعی که روشنی می‌دهد
با صدای نغمه‌هایش دلم را شاد می‌کند
پدرم، تویی شاه و سلطانم

پدر، آن ستون استواری که در زندگی ما ایستاده است. او با عشق و مراقبت خود، ما را در دل خانه و در دل دل‌ها نگه می‌دارد. پدر، نمادی از قدرت و استواری است که همیشه در کنارمان است.

پدر، با دستانی که تلاش و کوشش را در خود جای داده، ما را در زندگی هدایت می‌کند. او با حکایت‌هایش، تجربه‌ها و درس‌هایی از زندگی را به ما می‌آموزد. پدر، با صدایش، امید و انگیزه‌ای برای پیشروی در زندگی به ما می‌دهد.

پدر، نگاهی است که همیشه به ما امید می‌دهد. او با حضورش، اعتماد به نفس و قدرت روحی ما را تقویت می‌کند. پدر، تسلیم نمی‌شود و همیشه در کنارمان است تا ما را در مسیر صحیح هدایت کند.

پدر، آن فرشته‌ی بی‌بدیلی است که با عشق و مهربانی خود، دنیایی از امید و عطر وجود را به ما هدیه می‌دهد. او نقشی بی‌قیاس در زندگی ما دارد و با حضورش، همه چیز به رنگ و بویی دیگر می‌پوشد.

به پدرم افتخار می‌کنم و از او سپاسگزارم. او نوری است که در زندگی ما می‌تابد و همیشه در قلبمان خواهد بود. پدر، تویی پشتوانه‌ی قوی و پناهگاهی امن در هر لحظه از زندگیمان.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    نرگس ریش سفیدی می گوید:
    2 اسفند 1402

    بمونین واسه هم

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *