فهرست مطالب
Toggleخاطره چیست؟
خاطره در فرهنگهای مختلف کم و بیش به این صورت تعریف شده است: خاطره یکی از انواع ادبی و شکلی از نوشتار است که نویسنده در آن، خاطرات خود؛ یعنی، صحنهها یا وقایعی را که در زندگیاش روی داده و در آنها نقش داشته یا شاهدشان بوده است، شرح میدهد.
خاطرهنویسی یکی از عامترین و صمیمانهترین راهها برای انتقال حس به وسیله نوشتن است و هر کس میتواند با رعایت اصولی ساده و قواعدی محدود به سادهترین شکل، اتفاقات مهم زندگی خود را ثبت کند و خاطرات تلخ و شیرین زندگی همچون پیروزیها، شکستها، تجربیات تکرار نشدنی، حوادث مهم و عواطف و احساسات را ماندگار کند.
ویژگی ساختاری و نگارشی خاطره
صمیمیت زبان
یک خاطره باید طوری نوشته شده باشد که خواننده احساس کند نویسنده به آنچه مینویسد معتقد است و دروغ نمیگوید: همانطور که شما اتفاق مهمی را برای دوستتان تعریف میکنید، از هیچ محدودیتی در این تعریف رنج نمیبرید. بهتر است خاطره خود را نیز بیهیچ تکلفی و به گونه صمیمانه، بر کاغذ بیاورید. اما این نکته را نیز در نظر داشته باشید که: بیان صمیمی و نبود محدودیت، به معنی بیتوجهی به قواعد نگارش، عفت کلام و حرمت قلم نیست.
نثر خودمانی
خاطرهنویس، اجباری در رعایت کامل ارکان جمله ندارد و میتواند آنها را به صورت دلخواه و متناسب با نوع بیان به کار ببرد.
این نکته را نیز مورد توجه قرار دهید که خاطرهنویس با توجه به تعریف زبان گفتاری و نوشتاری، بهتر است که از نوشتن کلمات به صورت شکسته پرهیز کند. برای مثال، به جای «خانه» ننویسد «خونه»، یا به جای «برویم» ننویسد «بریم».
برجستگی حوادث
مهمترین ویژگی ساختاری خاطره، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نگارش خاطره است. به عبارت دیگر، معمولاً واقعهای را میتوانیم به عنوان خاطره مطرح سازیم که اولاً برایمان اتفاق افتاده باشد؛ ثانیاً در آن، حادثهای وجود داشته باشد و به قولی زیربنای خاطره، تغییر در حالت تعادل و روزمرگی باشد، مثلاً اتفاقی نادر وجود داشته باشد که ممکن است فقط یک بار روی دهد.
واقعگرایی
خاطرهنویسی صورتی از نوشتن است که در آن، خیالپردازی و ذهنیتگرایی نقش اساسی ندارد و نویسنده فقط حادثهای واقعی را که برای او پیش آمده و در او اثر گذاشته است، بدون کم و کاست بیان میکند.
این ویژگی بدان معنا نیست که خاطرهنویس نمیتواند ذهنیات خود را در خلال خاطره مطرح کند، بلکه مقصود این است که بهتر است خاطرههای خیالی و غیرواقعی ننویسد چرا که بدین ترتیب نوشتههایش بیشتر شبیه داستان خواهد بود تا خاطره.
روانی و روشنی
نویسنده خاطره از آنجا که قصد ندارد فنون نگارشی و صنایع ادبی را در خاطراتش نمایش دهد، بهتر است خاطره را به گونهای بنویسد که مخاطب به سادگی آن را بفهمد و در این مورد به زحمت نیفتد. او میتواند با ساده نوشتن و پرهیز از پیچاندن موضوع، خاطره را قابلفهمتر و اثرگذارتر نماید؛ حال آن که یک داستاننویس به سادگی میتواند داستانش را گنگ، مبهم و پیچیده بنویسد و حتی همین پیچیدهنویسی سبب اعتبار یا زیبایی کار او شود.
داشتن ابتدا و انتها
نویسنده خاطره بهتر است که خاطراتش را از جایی مشخص که معمولاً شروع حادثه خاطره است، آغاز کند و هیچیک از موضوعات مربوط به آن خاطره را از قلم نیندازد تا از به وجود آمدن سؤالهای متعدد در ذهن خواننده جلوگیری نماید یا پاسخ آنها را بدهد.
نویسنده همچنین نباید خاطره را بدون رسیدن به نقطه پایانی و انتهای عقلانی رها سازد، مگر آن که از این کار مقصود خاصی داشته باشد.
همچنین ادامه ندادن بیمورد خاطره پس از پایان یافتن حادثه اصلی، به زیبایی آن خاطره کمک میکند.
خلاصه بودن
در مدت زمانی که حادثه اصلی یک خاطره اتفاق میافتد، ممکن است چندین حادثه فرعی دیگر نیز روی دهد.
خاطره گفتاری
فرآیندی که طی آن، شخصی از یک اتفاق یا رویداد مهم در قالب کلمهها و جملهها، خاطرهای میسازد به آن خاطره گفتاری گفته میشود. در واقع این نوع خاطره، شکلی کاملاً ساده، بیتکلف و بیقاعده از بیان یک اتفاق است و هدف آن فقط ذکر آن رویداد یا اتفاق است. در این نوع خاطره، کلمات، جملهها، فضاسازیها و هر چیز دیگر دارای نقش اساسی و پایهای نیستند و نقشی طبیعی و در حد سایر عناصر هر نوشته را بر عهده دارند و معمولاً دارای این ویژگی هستند: صمیمیت، زبان، به کار بردن کلمات شکسته، جابهجا شدن ارکان جمله، تکیه نکردن بر حواشی و حوادث فرعی.
خاطره نوشتاری خام
فرآیندی که در آن نویسنده، یک خاطره گفتاری را روی کاغذ میآورد.
این گونه از خاطره اگرچه اصول و قواعد دست و پا گیری ندارد و صرفاً نگارش یک خاطره گفتاری است، ارزش ادبی آن، بیش از خاطره گفتاری است چرا که نویسنده باید حداقل قواعد نگارش را در آن رعایت کند، از جمله:
حذف حشو و زواید
حشو عبارت است از کلمهها یا عبارتهای زاید و بینقشی که معمولاً در صحبتهای عادی و روزمره به کار میرود.
این عبارتها صورتهای مختلفی دارد، از جمله تکیهکلام، مانند:
عرض شود که … بله، خلاصه…
یا حشو تکرار، مانند:
چیز میزها، کتاب متابا، توپ موپا.
آوردن فعل و فاعلهای متناسب، مثلاً من رفتم، تو رفتی و … به طور کلی رعایت نسبی ترتیب و توالی ارکان جمله.
دادن اطلاعات کافی به خواننده: در خاطره گفتاری، ممکن است گوینده برخی مطالب را فراموش کند و آنها را جای خود بیان نکند و بعد در انتهای گفتار، آن موضوع را به یاد آورد و بیان کند یا در اثر تذکر مخاطبان، قسمتهای جا مانده را تکمیل نماید. اما در خاطره نوشتاری خام چون نویسنده وقت کافی برای نوشتن دارد، میتواند اطلاعاتی را که درباره حادثه یا اتفاق خاص، کافی و لازم میداند، مرتب کند و همگی را به خواننده منتقل نماید.
خاطره نوشتاری ادبی
شکلی از بیان خاطره که بر طبق اصول و قواعد تدوین شده و جذابیت، زیبایی و اثرگذاری آن بیشتر از دو گونه قبل است.
این نوع از خاطره معمولاً در اثر ویرایش و بازنویسی خاطره نوشتاری خام به دست میآید. امروزه عدهای که آگاه به این فن هستند، خاطرات نوشتاری خام را با نثر روان و رعایت اصول خاطرهنویسی و نیز استفاده از علائم نگارشی، به خاطره نوشتاری ادبی تبدیل میکنند.
از میان کتابهایی که به این صورت چاپ شدهاند، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- پا به پای آفتاب / خاطرات زندگی امام خمینی (ره) از زبان دوستان و آشنایان امام / گردآوری و تدوین: امیررضا ستوده / ویراستاران: فهیمه حسینزاده، شهرام رجبزاده
- به رسم یادبود / خاطرات معلمان / به کوشش علی فرخ مهر / بازنویسی خاطره: کبری نیکخواه، علی آقاغفار، مهدی کاموس، و حسن یونسی</li >
- از چشمها / خاطرات زندگی امام خمینی (ره) از زبان همسر امام / تدوین: امیررضا ستوده / بازنویسی و ویرایش: فهیمه حسینزاده
- حجره پریا / خاطرات شفاهی مریم کاظمزاده، از عکاسان و خبرنگاران جنگ تحمیلی / نویسنده و ویراستار: مرتضی سرهنگی
زبان خاطره
زبان گفتاری
زبان گفتاری همان زبانی است که بوسیله آن با یکدیگر سخن میگوییم. زبانشناسان سه صورت برای این زبان قائل میشوند که عبارت است از: گونه، گویش و لهجه.
- گونه: نحوه سخن گفتن یک مرد مسن و جا افتاده و یک کودک، دو گونه مختلف از زبان گفتاری است.
- گویش: ترکی، کردی، گیلکی نیز سه گویش ایرانی است.
- لهجه: از میان لهجههای مختلف نیز میتوان لهجههای یزدی، اصفهانی، جنوبی و مشهدی را مثال زد.
ویژگیهای زبان گفتاری شامل استفاده از کلمات شکسته است. برای مثال: “خونه” به جای “خانه”، “لونه” به جای “لانه”، “نون” به جای “نان”.
جابهجایی ارکان جمله
مثال: “اومدم خونه و نشستم روی صندلی.”
داشتن لحن
مثال: “کتابها رو بردارم؟”
داشتن حشو و زواید
مثال: “کتاب متابا کو؟ بچه مچهها کجان؟”
زبان نوشتاری
زبان نوشتاری به دو گونۀ علمی و ادبی تقسیم میشود.
زبان علمی
زبان علمی زبانی است که در آن هر کلمه بر معنای علمی خود دلالت میکند، ترتیب و توالی ارکان جملهها حفظ میشود و تنها هدف این نوشته، انتقال یک حقیقت است. مانند بیان چگونگی فعالیت قلب.
زبان ادبی
زبان ادبی گونهای از زبان نوشتاری است که در آن از آرایههای ادبی استفاده میشود و برخی از کلمات بر معنای اصلی خود دلالت نمیکنند. مثلاً “سرو” در این زبان به معنای درخت سرو به کار نمیرود، بلکه مفهوم بلند قامتی و استواری را میرساند و “لاله” بر شهید و شهادت دلالت میکند.
زبان معیار
زبان معیار زبان رسمی هر کشوری است که شامل زبان گفتاری و زبان نوشتاری نیز میشود. این همان زبانی است که در نوشتن خاطره یا داستان از آن استفاده میشود.
ویژگیهای زبان معیار
وضوح
در این زبان، هر کلمه بر معنای حقیقی خود دلالت میکند. برای مثال، “کوه” مفهوم کوه را میرساند و “سرو” بر مفهوم درخت سرو دلالت دارد. جملهها نیز همین ویژگی را دارند. برای مثال، جمله “نگاهی به بیرون انداختم”، جمله چندان زیبایی برای یک خاطره یا داستان نیست زیرا بر معنایی غیر از مفهوم حقیقی خود دلالت میکند و به معنی “به بیرون انداختن نگاه” میباشد؛ در حالی که به جای آن میتوان از این جمله استفاده کرد: “بیرون را نگاه کردم.”
نداشتن حشو و زواید
یکی دیگر از ویژگیهای زبان معیار، سادگی است. به عبارت دیگر، همانگونه مینویسیم که عموم مردم میگویند (با رعایت ویژگیهای زبان معیار). بنابراین، زبان معیار از نظر سادگی باید به زبان گفتار نزدیک باشد.
به مثال زیر توجه کنید:
نبودی خیروک خان تیغ زبانش را کشیده بود و حرفهایی بلغور میکرد که پشیزی پیش من و تو ارزش نداشت. خیلی زود نگاهم رنگ باخت و قامت ستبر و فربهاش پیش نگاهم به گل نشست و شد همانی که باید باشد.
جابهجایی ارکان جمله بر اساس نوع راوی و نحوه بیان
در زبان معیار ملزم و مقید به رعایت قواعد دستور زبان و ترتیب ارکان جمله نیستیم، اما این بدان معنی نیست که بتوانیم بدون دلیل ارکان جمله را بر هم بزنیم. برای مثال، اگر نویسنده بخواهد بر کلمه خاصی تأکید کند، آن را در ابتدای جمله میآورد. همچنین اگر اهداف زیر را داشته باشد، میتواند ارکان جمله را جابهجا کند:
- ایجاد لحن
- تأکید
- داشتن نوعی زبان مخصوص خود (با دلیل و منطق)
انواع خاطره
خاطره جزئینگر
در برخی از خاطرات، نویسنده هنگامی که حادثه داستان را کمرنگ میبیند و آن را به تنهایی برای تأثیرگذار بودن، کافی نمیداند، به جزئیات و ریزهکاریهای صحنههایی که حادثه در آن روی داده، توجه زیادی کرده و همه را با آب و تاب تعریف میکند. بدین ترتیب، از یک سو، فضای حادثه را زنده و واقعیتر نشان میدهد و آن را قابل لمستر میکند و از سوی دیگر، فضای خالی حادثه را به کمک حوادث فرعی یا جزئی از صحنهها پر میکند.
اگر نویسنده در انجام این کار از دقت و آگاهی لازم برخوردار نباشد و بیدلیل و ناشیانه به ریزهکاریها بپردازد، حوصله مخاطب را سر خواهد برد و او عطای خاطره را به لقایش خواهد بخشید! پس، فقط در صورتی به جزئیات صحنه بپردازید که این جزئیات بتوانند مخاطب را به فضای خاطره نزدیکتر ساخته و او را بیشتر جذب کنند.
مثال برای خاطره جزئینگر:
موجود عجیبی بود. فقط چند روز از سال تحصیلی 77 – 76 میگذشت که توجه مرا در کلاس جلب کرد. اسمش رضا بود. با کمی دقت میشد فهمید که رضا دانشآموزی باهوش و با استعداد است. اما این نکته هم خیلی زود به دست میآمد که او بیحوصله و وقتگذرانی هم هست.
ظاهرش هم عجیب بود. چهرهای اخمو و گرفته داشت و معمولاً دست و صورتش را نمیشست. حتی لباسهایش هم از چرک همیشه بو میداد. برای این میگویم عجیب بود که هر طور شده، از انجام تکالیف درسی فرار میکرد.
یک روز سر کلاس به بچهها تکلیف داده بودم، متوجه شدم که رضا بیکار نشسته است. وقتی علتش را پرسیدم، اشک در چشمهایش جمع شد و گفت: «آقا به خدا دفترم را دزدیدهاند.»
(منبع: ناسازگار / از مجموعه به رسم یادبود)
در مثال بالا، نویسنده با تکیه بر توصیف ویژگیهای اخلاقی و جسمانی شخصیت مورد نظر (رضا)، او را هر چه بیشتر به مخاطب نزدیک میکند و به این وسیله، هم از کمرنگ دیده شدن حادثه جلوگیری میکند و هم باعث جذابیت بیشتر خاطره میشود.
خاطره کلینگر
خاطره کلینگر نوعی از روایت خاطره است که در آن، نویسنده بیشتر به شرح حادثه میپردازد و اجزای زاید و حاشیهها را حذف کرده، به حداقل میرساند. این نوع خاطرهنویسی زمانی مؤثر است که حادثه از برجستگی و تعادل نسبی برخوردار باشد. اگر حادثهای خاص، برجسته و نامتعادل باشد، نوشتن آن به صورت کلینگر مناسب است، اما اگر خاطرهای معمولی و با برجستگی حادثهای اندک باشد، بهتر است آن را به صورت جزئینگر ثبت کرد.
مثال برای خاطره کلینگر:
شب عملیات رمضان، وقتی حمله نیروهای شما آغاز شد، در همان لحظههای اول، آتش زیادی روی مواضع ما بارید و بسیار دقیق هم به هدفها میخورد. بعد از حملۀ سنگین، افراد ما نتوانستند مقاومت کنند. عدهای از آنان فرار کردند و عدهای کشته شدند. من داخل سنگر بودم، وقتی وضعیت را این طور دیدم، از سنگر بیرون آمدم و به مقر فرمانده گروهان ستوان عزیز کریدی رفتم. چند سرباز هم آنجا بودند. به فرمانده گفتم که دستور عقبنشینی بدهد، چون نیروها دارند تار و مار میشوند، ولی او نپذیرفت و گفت: «بروید جلو و هر طور که میتوانید، از پیشروی ایرانیها جلوگیری کنید.» با ناراحتی از مقر بیرون آمدم و …
در این مثال، خاطره با آهنگ تندی روایت میشود؛ یعنی حوادث پشت سر هم اتفاق میافتند و تقریباً در هر جمله کاری انجام میشود. نویسنده تا حد ممکن صفتها، تشبیهها و سایر صنایع ادبی را حذف کرده است و هیچکدام از جملهها حالتی ایستا و ساکن ندارند؛ بهطوریکه از توصیف یا فضاسازی خودداری شده است.
تفاوت زندگینامه و خاطره
خاطره پدیدهای است که به خاطر و ذهن فرد مربوط است؛ یعنی به علت ویژگیهای احساسی و عاطفی یا دلایل دیگر در ذهن فرد برجسته شده است، حال آنکه زندگینامه تنها مربوط به رویدادهای برجسته در ذهن فرد نیست، بلکه تمام حوادث و رویدادهایی که در زندگی فرد رخ داده است را در برمیگیرد.
تفاوت دیگر خاطره با زندگینامه این است که خاطره مربوط به برههای خاص از زندگی فرد است، درحالیکه زندگینامه همانگونه که از نام آن پیداست، مربوط به همه زندگی فرد است.
تفاوت دیگر این است که ویژگی روایی بودن در خاطرات آشکارتر از زندگینامه است. برای مثال، خاطرات رزمندگان در دوران دفاع مقدس یا خاطرات آزادگان تنها مربوط به دوره حضور آنها در جنگ یا دوران اسارت است. ویژگی روایی این خاطرات، مهمترین ویژگی آنها بهشمار میآید و بیشتر شامل رخدادهایی است که در ذهن راویان برجسته مانده و یا مهمتر بوده است.
زندگینامه به دلیلِ وسعت زیاد مطالب و رویدادها، جلوگیری از خستگی و ملال خواننده و حتی فراموشی جزئیات برخی حوادث در گذر زمان یا نبودن منبع موثق برای بیان جزئیات رویدادها (در زندگینامههایی که بهوسیله فرد دیگری نوشته شده است)؛ بیشتر حالت و قالب گزارشگونه به خود میگیرد، درصورتیکه در خاطرهنگاری جزئیات بیشتر و دقیقتر بیان میشود. شخصیتپردازی در خاطرهنگاریها مشخصتر و متمایزتر است و به رویدادها کاملتر پرداخته میشود.
منابع:
- خاطرهنویسی ـ محمد حسینی
- درآمدی بر خاطرهنویسی و خاطره گذشتهها در گستره ادب و مقاومت و فرهنگ جبهه ـ علیرضا کمری
- مسائل زبانشناسی نوین ـ دکتر محمدرضا باطنی
- مقالات ادبی زبانشناسی ـ دکتر محمدرضا باطنی
- زبانشناسی و ادبیات ـ کورش صفوی
- زبان معیار و زبان شعر ـ احمد اخوت
- مقالات زبانشناختی ـ دکتر علی محمد حقشناس
- نگاهی به خاطرهنویسی و مقایسه آن با زندگینامه و سفرنامه ـ محمدرضا ایروانی، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی ـ دانشگاه تربیت مدرس
گردآوری از شقایق کاشف