رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

آموزش خاطره نویسی

منتشر شده توسط:

خاطره چیست؟

خاطره در فرهنگ های مختلف کم و بیش به این صورت تعریف شده است: خاطره یکی از انواع ادبی و شکلی از نوشتار است که نویسنده در آن، خاطرات خود؛ یعنی، صحنه ها یا وقایعی را که در زندگی اش روی داده و در آنها نقش داشته یا شاهدشان بوده است، شرح می دهد.

خاطره نویسی یکی از عام ترین و صمیمانه تری راه ها برای انتقال حس به وسیله نوشتن است و هر کس می تواند با رعایت اصولی ساده و قواعدی محدود به ساده ترین شکل، اتفاقات مهم زندگی خود را  ثبت کند و  خاطرات تلخ  و شیرین زندگی همچون  پیروزی ها شکست ها، تجربیات تکرار ناشدنی، حوادث مهم و عواطف احساسات را ماندگار  کند.

ویژگی ساختاری و نگارشی خاطره
صمیمیت زبان

یک خاطره باید طوری نوشته شده باشد که خواننده احساس کند نویسنده به آنچه می نویسد معتقد است و دروغ نمی گوید: همان طور که شما اتفاق مهمی را برای دوستتان تعریف می کنید از هیچ محدودیتی در این تعریف رنج نمی برید، بهتر است خاطره خود را نیز  بی هیچ تکلفی و به گونه  صمیمانه، بر کاغذ بیاورید. اما این نکته را نیز در نظر داشته باشید که: بیان صمیمی و نبود محدودیت، به معنی بی توجهی به قواعد نگارش، عفت کلام و حرمت قلم  نیست.

نثر خودمانی

خاطره نویس، اجباری در رعایت کامل ارکان جمله ندارد و می تواند آنها را به صورت دلخواه و متناسـب بـا نـوع بیـان بـه کـار  ببرد.

این نکته را نیز مورد توجه قرار دهید که خاطره نویس با توجه به تعریف زبان گفتاری و نوشتاری، بهتـر اسـت کـه از نوشـتن کلمـات بـه صـورت  شکسته پرهیز کند. براي مثال، به جای«خانه» ننویسد «خونه»، یا به جاي «برویم» ننویسد «بریم».

برجستگی حوادث

مهمترین ویژگی ساختاری خاطره، برجسته بودن و برجسته ساختن حوادث در خلق و نگارش خاطره است. به عبارت دیگر، معمـولاً واقعـه ای را می توانیم به عنوان خاطره مطرح سازیم که اولاً برایمان اتفاق افتاده باشد؛ ثانیاً در آن، حادثه ای وجود داشته باشد و به قولی زیر بنای خاطره، تغییـر در حالت تعادل و روزمرگی باشد، مثلاً اتفاقی نادر  وجود داشته باشد که ممکن است فقط یک بار روی دهد.

واقع گرایی

خاطره نویسی صورتی از نوشتن است که در آن، خیال پردازی و ذهنیت گرایی نقش اساسـی نـدارد و نویسـنده فقـط حادثـه ای واقعی را که براي او پیش آمده و در او اثر گذاشته است، بدون کم و کاست بیان می کند.

این ویژگی بدان معنا نیست که خاطره نویس نمی تواند ذهنیـات خـود را در خـلال خـاطره مطـرح کنـد، بلکـه مقصـود ایـن اسـت کـه بهتـر اسـت خاطره هاي خیالی و غیر واقعی ننویسد چرا که بدین ترتیب نوشتهایش بیشتر شبیه داستان خواهد بود تا خاطره.

روانی و روشنی

نویسنده خاطره از آن جا که قصد ندارد فنون نگارشی و صنایع ادبی را در خاطرهاش نمایش دهـد، بهتـر اسـت خـاطره را بـه گونـه اي بنویسـد کـه مخاطب به سادگی آن را بفهمد و در این مورد به زحمت نیفتد. او می تواند با ساده نوشتن و پرهیز از پیچاندن موضوع، خاطره را قابل فهم تر و اثـر گذارتر نماید؛ حال آن که یک داستان نویس به سادگی می تواند داستانش را گنگ، مبهم و پیچیده بنویسـد و حتـی همـین پیچیـده نویسـی سـبب اعتبار یا زیبایی کار او شود.

داشتن ابتدا و انتها

نویسنده خاطره بهتر است که خاطراتش را از جایی مشخص که معمولاً شروع حادثه  خاطره است، آغاز کند و هـیچ یـک از موضوعات مربوط به آن خاطره را از قلم نیندازد تا از به وجود آمدن سؤال های متعـدد در ذهـن خواننـده جلـوگیري نمایـد یـا پاسـخ آنهـا  را بدهد.

نویسنده همچنین نباید خاطره را بدون رسیدن به نقطۀ پایانی و انتهاي عقلانی رهـا سـازد، مگـر آن کـه از ایـن کـار مقصـود خاصـی داشـته باشـد.

همچنین ادامه ندادن بی مورد خاطره پس از پایان یافتن حادثۀ اصلی، به زیبایی آن خاطره کمک می کند.

خلاصه بودن

در مدت زمانی که حادثه اصلی یک خاطره اتفاق میافتد، ممکن است چندین حادثه فرعی دیگر نیز روی دهد.

خاطره گفتاری

فرآیندی  که طی آن، شخصی از یک اتفاق یا رویداد مهم در قالب کلمه ها و جمله ها، خاطره ای می سازد به آن خاطره گفتاری گفته می شود. در واقع این نوع خاطره، شکلی کاملاً ساده، بی تکلف و بیقاعده از بیان یک اتفاق است و هدف آن فقط ذکر آن رویداد یا اتفاق است. در این نـوع خـاطره، کلمات، جمله ها، فضاسازی ها و هر چیز دیگر دارای  نقش اساسی و پایه ای نیستند و نقشی طبیعی و در حد سایر عناصر هر نوشته را بر عهده دارنـد و معمولاً دارای  این ویژگی هستند :صمیمیت، زبان، به کار بردن کلمات شکسته، جابه جا شدن ارکان جمله، تکیه نکردن بر حواشی و حوادث فرعی .

خاطره نوشتاری خام

فرآیندی که در آن نویسنده، یک خاطره گفتاری را روی کاغذ می آورد .

این گونه از خاطره اگر چه اصول و قواعد دست و پا گیری  ندارد و صرفاً نگارش یـک خـاطره گفتـاری  اسـت، ارزش ادبـی آن، بـیش از خـاطره گفتاری است چرا که نویسنده باید حداقل قواعد نگارش را در آن رعایت کند، از جمله :

حذف حشو و زواید

حشو عبارت است از کلمه ها یا عبارت های  زاید و بی نقشی که معمولاً در صحبت های عادی و روزمره به کار مـی رود.

این عبارت ها صورت های  مختلفی دارد، از جمله تکیه کلام، مانند

عرض شود که … بله، خلاصه…

یا حشو تکرار، مانند

چیـز میـزا، کتـاب متابا، توپ موپا .

آوردن فعل و فاعل های متناسب، مثلاً من رفتم، تو رفتی و … به طور کلی رعایت نسبی ترتیب و توالی ارکان جمله.

دادن اطلاعات کافی به خواننده :در خاطره گفتاری، ممکن است گوینده برخی مطالب را فراموش کند و آنها را جاي خود بیان نکنـد و بعـد در انتهای  گفتار، آن موضوع را به یاد آورد و بیان کند یا در اثر تذکر مخاطبان، قسمت های جا مانده را تکمیل نماید. اما در خاطره  نوشـتاری خام چون نویسنده وقت کافی برای  نوشتن دارد، می تواند اطلاعاتی را که درباره  حادثه یا اتفاق خـاص، کـافی و لازم مـی دانـد، مرتـب کنـد و  همگی را به خواننده منتقل نماید.

خاطره نوشتاری ادبی

شکلی از بیان خاطره که بر طبق اصول و قواعد تدوین شده و جذابیت، زیبایی و اثر گذاری آن بیشتر از دو گونه قبل است.

این نوع از خاطره معمولاً در اثر ویرایش و بازنویسی خاطره نوشتاري خام به دست می آید. امروزه عده ای  که آگاه بـه ایـن فـن هسـتند، خاطرات نوشتاری  خام را با نثر روان و رعایت اصول خاطره نویسی و نیز استفاده از علائم نگارشی، به خاطره نوشـتاری ادبـی تبـدیل مـی کننـد.

از میان کتاب هایی که به این صورت چاپ شده اند، می توان به موارد زیر اشاره کرد :

پا به پاي آفتاب / خاطرات زندگی امام خمینی (ره) از زبان دوستان و آشنایان امـام / گـردآوری و تـدوین: امیررضـا سـتوده / ویراسـتا ران: فهیمـه حسینزاده، شهرام رجبزاده /به رسم یادبود / خاطرات معلمان / به کوشش علی فرخ مهر / بازنویسی خاطره: کبری نیکخواه، علی آقاغفار، مهدی  کاموس، و حسن یونسی .

زبان خاطره
زبان گفتاری

همان زبانی است که بوسیله آن با یکدیگر سخن می گوییم. زبان شناسان سه صورت برای این زبان قائـل مـی شـوند کـه عبـارت اسـت از: گونـه، گویش و لهجه .

نحوه سخن گفتن یک مرد مسن و جا افتاده و یک کودك، دوگونه مختلف از  زبان گفتاری است.

ترکی، کردی، گیلکی نیز سه گویش ایرانی است.

از میان لهجه های مختلف نیز می توان لهجه های یزدی ، اصفهانی، جنوبی و مشهدی را مثال زد.

ویژگی های زبان گفتاری: استفاده از کلمات شکسته. مثال: خونه، لونه، نون و …

جابه جایی ارکان جمله

مثال: اومدم خونه و نشستم روی صندلی.

داشتن لحن

مثال کتابها رو بردارم؟

داشتن حشو و زواید

مثال: کتاب متابا کو؟ بچه مچه ها کجان؟

زبان نوشتاری

زبان نوشتاری به دو گونۀ علمی و ادبی تقسیم می شود.

زبان علمی

زبانی است که در آن هر کلمه بر معنای علمی خود دلالت می کند، ترتیب و توالی ارکان جمله هـا حفـظ مـی شـود و تنهـا هـدف ایـن نوشته، انتقال یک حقیقت است، مانند بیان چگونگی فعالیت قلب.

زبان ادبی

نیز گونه ای از زبان نوشتاري است که در آن از آرایه های  ادبی استفاده می شود و در آن بعضی از کلمات بر معناي اصلی خود دلالت ندارند.

مثلاً «سـرو » در این زبان به معنی درخت سرو به کار نمی رود، بلکه مفهوم بلند قامتی و استواری  را می رساند و «لاله» بر شهید و شهادت دلالت می کند.

زبان معیار

زبان معیار زبان رسمی هر کشوری است که شامل زبان گفتاری و زبان نوشتاری  نیز  می شود و همـان زبـانی اسـت کـه در نوشـتن خـاطره یـا داستان از آن استفاده می شود.

 

ویژگی های زبان معیار
وضوح

در این زبان، هر کلمه بر معنای حقیقی خودش دلالت می کند. مثلاً 《کوه 》مفهوم کوه را می رساند و «سرو» بر مفهـوم درخـت سـرو دلالت دارد. جمله ها نیز همین ویژگی را دارند. مثلاً جملۀ «نگاهی به بیرون انداختم»، جملۀ چندان زیبایی براي یک خاطره یا داستان نیست زیرا بر معنایی غیر از مفهوم حقیقی خود دلالت می کند و به معنی «به بیرون انداختن نگاه» می باشد؛ در حالی که به جـای آن مـی تـوان از ایـن جملـه استفاده کرد: «بیرون را نگاه کردم.»

نداشتن حشو و زواید

سادگی : یکی دیگر از ویژگی های زبان معیار سادگی است. به عبارت دیگر، همان گونه می نویسیم که عموم مردم می گویند (با رعایت ویژگی های زبان معیار.) پس زبـان معیـار از نظـر سادگی باید به زبان گفتار نزدیک باشد. به مثال زیر توجه کنید :

نبودی خیروک خان تیغ زبانش را کشیده بود و حرف هایی بلغور می کرد که پشیزی  پیش من و تو ارزش نداشت. خیلی زود نگاهم رنگ باخـت و قامت ستبر و فربه اش پیش نگاهم به گل نشست و شد همانی که باید باشد.

جابه جایی ارکان جمله براساس نوع راوی و نحوه بیان: گفتیم که در زبـان معیـار ملـزم و مقیـد بـه رعایـت قواعـد دسـتور زبـان و ترتیب ارکان جمله نیستیم، اما این بدان معنی نیست که بتوانیم بدون سبب ارکان جمله را بر هم بزنیم.

براي مثال: اگر نویسنده بخواهـد بـر کلمـه خاصی تأکید کند، آن را در ابتدای جمله می آورد. همچنین اگر اهداف زیر را داشته باشد، می تواند ارکان جمله را جابه جا کند :

۱- ایجاد لحن

۲- تأکید

۳- داشتن نوعی زبان مخصوص خود (با دلیل و منطق).

۴- حشو و زواید در مبحث فرآیندهای  تولید یک خاطره به طور کامل توضیح داده شده است.

زبان معیار، زبـان فرهنگـی و ادبـی مشـترکی اسـت کـه درس خواننـدگان، روحانیـان، سیاسـتمداران، دانشـمندان، روزنامـه نویسـان و نویسـندگان کتاب های درسی و علمی و فنی و تخصصی آن را به کار می برند و با آن می نویسند و ادای مقصود می کنند.

انواع خاطره
خاطره جزئی نگر

در برخی از خاطرات، نویسنده هنگامی که حادثه داستان را کمرنگ می بیند و آن را به تنهایی برای تأثیر گذار بـودن، کـافی نمـی دانـد، بـه جزئیات و ریزه کاری های صحنه هایی  که حادثه در آن روی داده، توجه زیادی کرده، همه را با آب و تاب تعریف می کنـد. بـدین ترتیـب از سویی، فضای حادثه را زنده و واقعی تر نشان می دهد و آن را قابل لمس تر می کند و از سویی دیگر، فضای  خالی حادثه را به کمک حوادث فرعی یا جزئی از  صحنه ها پر می کند. اگر در انجام این کار، نویسنده از دقت و آگاهی لازم برخوردار نباشد و بی دلیل و ناشیانه به ریزه کاري ها بپـردازد، حوصله مخاطب را سر خواهد برد و او عطاي خاطره را به لقایش خواهد بخشید! پس، فقط در صورتی به جزئیات صحنه بپردازید که این جزئیات بتوانند مخاطب را به فضاي خاطره نزدیکتر ساخته، او را بیشتر جذب کنند.

مثال براي خاطره جزئی نگر:

موجود عجیبی بود. فقط چند روز  از  سال تحصیلی 77 – 76 می گذشت که توجه مرا در کلاس جلب کرد. اسمش رضا بود. با کمی دقت می شـد فهمید که رضا دانش آموزی با هوش و با استعداد است. اما این نکته هم خیلی زود به دست می آمد که او بی حوصـله و وقـت گـذران هـم هسـت.

ظاهرش هم عجیب بود. چهره ای اخمو  و  گرفته داشت و معمولاً دست و صورتش را نمی شست. حتی لباس هایش هم  از  چرک همیشه بـو مـی داد. براي این می گویم عجیب بود که هر طور شده، از انجام تکالیف درسی فرار می کرد.

یک روز سر کلاس به بچه ها تکلیف داده بودم، متوجه شدم که رضا بی کار نشسته است. وقتی علتش را پرسیدم، اشک در چشم هایش جمع شـد و گفت: «آقا به خدا دفترم را دزدیده اند.»

(منبع: ناسازگار / از مجموعۀ به رسم یادبود)

در مثال بالا نویسنده با تکیه بر توصیف ویژگی هاي اخلاقی و جسمانی شخصیت مورد نظـر (رضـا)، او را هـر چـه بیشتر به مخاطب نزدیک می کند و به این وسیله، هم از کمرنگ دیده شدن حادثه جلوگیري می کند و هم باعث جذابیت بیشتر خاطره می شود.

خاطره کلی نگر

نوعی از روایت خاطره است که در آن، نویسنده بیشتر به شرح حادثه می پردازد و اجزای زاید و حاشیه ها را حذف کرده، بـه حـداقل مـی رسـاند. دقت داشته باشید که اگر حادثه از برجستگی و تعادل نسبی کمی برخوردار باشد، نوشتن آن به صورت کلی نگر هیچ لذتی در مخاطـب بـه وجـود نمی آورد. به طور کلی این نکته را فراموش نکنید: اگر خاطره دارای  موقعیتی بسیار خاص، برجسته و نامتعادل باشد، بهتر است از روش کلی نگر برای  ثبت آن استفاده کنید و اگر خاطره ای  معمـولی و با برجستگی حادثه ای اندک باشد، آن را به صورت جزئی نگر ثبت کنید.

مثال براي خاطره کلی نگر:

شب عملیات رمضان، وقتی حمله نیروهای  شما آغاز شد، در همان لحظه های  اول، آتش زیادی روي مواضع ما بارید و بسیار دقیق هم به هـدف هـا می خورد. بعد از حملۀ سنگین، افراد ما نتوانستند مقاومت کنند. عده ای از آنان فرار کردند و عده ای کشته شدند. من داخل سنگر بودم، وقتی وضعیت را این طور دیدم، از سنگر بیرون آمدم و به مقر فرمانده گروهان ستوان عزیز کریدی رفتم. چند سرباز هم آنجا بودند. به فرمانده گفتم که دستور عقب نشینی بدهد، چون نیروها دارند تار و مار می شوند، ولی او نپذیرفت و گفت: «برویـد جلـو و هـر طـور که می توانید، از پیشروي ایرانی ها جلوگیري کنید.» با ناراحتی از مقر بیرون آمدم و …(از خاطرات اسیر های عراقی)

(منبع :در آمدی بر خاطره نویسی و خاطره گذشته ها گسترده ادب ومقاومت و فرهنگ جبهه – علیرضا کمری .)

همان طور که ملاحظه می کنید، در این مثال خاطره آهنگ تندی دارد؛ یعنی حوادث پشت سر هم اتفاق می افتد و تقریباً در هر جمله کاری انجـام می شود .نویسنده تا حد ممکن صفت ها، تشبیه ها و سایر صنایع ادبی را حذف می کند. هیچ کدام از جمله ها حـالتی ایسـتا و سـاکن نـدارد، مـثلاً از  توصیف یا فضاسازی خودداری شده است.

تفاوت زندگينامه و خاطره

خاطره پديده ای است كه مربوط و منسوب به خاطر  و ذهن فرد است، يعنی  بـه علت ويژگی های  احساسی  و عاطفی  و يا دلايل ديگـر در ذهـن فـرد برجـسته شـده است، حال آن كه زندگی نامه تنها مربوط به رويدادهاي برجسته در ذهن فرد نيـست، بلكـه تمـام حـوادث و رويـدادهايی كـه در زنـدگي بـرای  فـرد رخ داده اسـت را  در برمی گيرد.

تفاوت ديگر خاطره با زندگينامه اين است كه خاطره مربوط به برهه ای خاص از  زندگی  فرد است، درحاليكه زندگينامه همان گونه كه از اسم آن پيداست، مربوط به همه زندگی فرد است.

تفاوت ديگر اين است كه ويژگی روایی بودن در خاطرات آشكارتر از زندگينامه است. برای  مثال خاطرات رزمندگان در دوران دفاع مقدس یا خاطرات آزادگان، تنها مربوط به دوره حضور آنها در جنگ يا دوران اسارت آنهاست. ويژگی روایی اين خاطرات، مهمترين ويژگی  آنها به شمار مي آيد و بيشتر شامل رخدادهایی است كه در ذهن راويان، برجسته مانده و يا مهمتر بوده است.

زندگينامه به دليلِ وسعتِ زياد مطالب و رويـدادها، جلـوگيری  از خـستگی  و ملال خواننده و حتي فراموشی جزييات برخی  حوادث در گذرِ زمان يا نبـودن منبـع موثق برای  بيان جزييات رويدادها (در زندگی نامه هايی  كـه بـه وسـيله فـرد ديگـری نوشته شده است )؛ بيشتر حالت و قالب گزارش گونه به خود می گيرد، درصورتی  كـه در خاطره نگاشته ها جزييات بيشتر و دقيق تـر بيـان مـي شـود. شخـصيت پـردازی  در خاطره نوشته ها مشخص تر و متمايز تر است و به رويدادها كاملتر پرداخته مي شود.

منابع

خاطره نویسی ـ محمد حسینی
درآمدی بر خاطره نویسی و خاطره گذشته ها در گستره ادب و مقاومت و فرهنگ جبهه ـ علیرضا کمری
مسائل زبان شناسی نوین ـ دکتر محمدرضا باطنی
مقالات ادبی زبان شناسی ـ دکتر محمدرضا باطنی
زبان شناسی و ادبیات ـ کورش صفوی
زبان معیار و زبان شعر ـ احمد اخوت
مقالات زبان شناختی ـ دکتر علی محمد حق شناس
نگاهی به خاطره نويسی و مقايسه آن با زندگينامه و سفرنامه محمدرضا ايروانی كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسی ـ دانشگاه تربيت مدرس

گردآوری از شقایق کاشف

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط:
وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این اثر برای مجله داستان نویس نوجوان محفوظ است.