هانس کریستین آندرسن، در ۲ آوریل ۱۸۰۵ در اودنسه، نزدیک کپنهاگ، به دنیا آمد. او یکی از برجستهترین نویسندگان دانمارکی و استاد افسانههای ادبی است که داستانهایش شهرتی جهانی به دست آورده است. آندرسن علاوه بر افسانهها، نویسنده نمایشنامه، رمان، شعر، کتابهای سفرنامه و چندین زندگینامه نیز بود. در حالی که بسیاری از آثارش به جز داستانهای پریان به طور گستردهای در خارج از دانمارک شناخته نشدهاند، داستانهای پریان او به طور مداوم به تمام زبانهای دنیا ترجمه شدهاند. آندرسن، که والدینی فقیر داشت، در طول زندگی خود با ساختار طبقاتی سفت و سخت زمان خود مبارزه کرد. اولین فردی که به او در رسیدن به اهدافش کمک کرد، یوناس کولین بود، یکی از کارگردانان تئاتر سلطنتی در کپنهاگ، که آندرسن در جوانی به امید کسب شهرت به عنوان بازیگر در آنجا مشغول به کار شد و با او همکاری کرد. کولین پول جمعآوری کرد تا او را به مدرسه بفرستد. اگرچه مدرسه رفتن به دلیل مدیر بداخلاق آن برای آندرسن تجربه ناخوشایندی بود، اما این فرصت را به او داد تا در سال ۱۸۲۸ در دانشگاه کپنهاگ پذیرفته شود. سال بعد، آندرسن اولین اثر مهم ادبی خود، «پیادهروی از کانال هولمن تا نقطه شرقی جزیره آماگر» را نوشت. سپس به نمایشنامهنویسی روی آورد و پس از چند تلاش ناموفق، در سال ۱۸۴۰ نمایشنامهای نوشت که به خاطر نمایش دادن شرارتهای بردهداری، به شهرت رسید. با این حال، تئاتر به رشته اصلی او تبدیل نشد و برای مدت طولانی آندرسن عمدتاً به عنوان نویسنده رمان شناخته میشد. بیشتر رمانهای او زندگینامهای هستند، از جمله معروفترین آنها «یک عاشقانه دانمارکی» و «فقط یک کمانچه نواز».
اولین کتاب قصه آندرسن، «قصهها، برای بچهها»، در سال ۱۸۳۵ منتشر شد و شامل داستانهایی مانند «جعبه جعبه»، «کلاوس کوچک و کلاوس بزرگ»، «شاهزاده خانم و نخود» و «گلهای آیدای کوچولو» بود. مجموعههای جدید او در سالهای ۱۸۴۰، ۱۸۴۷ و ۱۸۵۲ منتشر شدند و او این نوع نوشتن را در مجموعه «قصهها و داستانهای پریان جدید» گسترش داد. این مجموعهها از نظر سبک و محتوا، زمینه جدیدی را در ادبیات گشودند. آندرسن، که یک مبتکر واقعی در روش داستانگویی بود، با استفاده از اصطلاحات و ساختارهای زبان گفتاری سنت ادبی را شکست. در حالی که برخی از داستانهای او مانند «ملکه برفی» با نگاهی خوشبینانه به پیروزی نهایی خوبی و زیبایی نوشته شدهاند، برخی دیگر به شدت با بدبینی نوشته شده و پایانهای ناخوشایند دارند. جذابیت داستانهای آندرسن برای کودکان و بزرگسالان به دلیل ترس او از معرفی احساسات و ایدههایی است که فراتر از درک فوری کودک است، در حالی که با دیدگاه کودک ارتباط برقرار میکند. او تواناییهای طبیعی داستانسرایی و قدرت تخیل بزرگ خود را با عناصر جهانی افسانههای عامیانه ترکیب کرد و مجموعهای از افسانهها را تولید کرد که به بسیاری از فرهنگها مربوط میشود. همچنین، همذاتپنداری آندرسن با افراد بدبخت و مطرود به بخشی از واقعیت داستانهای او تبدیل شده است. یکی از عناصر قوی زندگینامهای در داستانهای غمانگیزتر او به چشم میخورد. او در طول زندگی خود به عنوان فردی جهانی شناخته میشد و با وجود شناخته شدن در سطح بینالمللی، هرگز احساس نکرد که به طور کامل پذیرفته شده است. او در مورد برخی از نزدیکترین روابط شخصی خود نیز به شدت رنج میبرد.
آندرسن در اواخر دهه ۱۸۳۰ شروع به دریافت کمکهزینه دولتی کرد که به او ثبات مالی داد و داستانهای پریان او در همان زمان در اروپا، به ویژه در آلمان، محبوبیت گستردهای یافت. از سال ۱۸۳۱ تا ۱۸۷۳، آندرسن بخش زیادی از زمان خود را صرف سفر در سراسر اروپا، آسیای صغیر و آفریقا کرد و تأثیرات این سفرها در تعدادی از کتابهای سفرنامهاش، به ویژه «بازار شاعر» که در سال ۱۸۴۲ منتشر شد، به وضوح مشهود است. از آنجایی که آندرسن به ندرت هر چیزی را که مینوشت از بین میبرد، خاطرات روزانهاش و هزاران نامه از او باقی مانده است. او در ۴ اوت ۱۸۷۵ در کپنهاگ درگذشت.