جلال آل احمد تحصیلات مقدماتی و عالی خود را در تهران گذراند و از دانشکده ادبیات و دانشسرای عالی لیسانس ادبیات فارسی گرفت و بعد از آن دوره دکترای ادبیات فارسی را به پایان رساند و سپس به تدریس در دبیرستان های تهران پرداخت. در ابتدای جوانی به سیاست روی آورد ولی بعد آن را کنار گذاشت و یکسره به ادبیات پرداخت. اولین اثر ادبی خود را در سال 1324 به نام زیارت در مجله ادبی سخن منتشر کرد و با این اثر به عنوان چهره ای موفق در ادبیات معاصر ایران مطرح شد. سپس کتاب دید و بازدید را به چاپ رساند که شامل 12 داستان کوتاه بود.
در سال 1329 با سیمین دانشور نویسنده معروف ازدواج کرد. البته این ازدواج مخالفتهایی را از جانب خانواده جلال آل احمد به همراه داشت؛ پدر جلال در روز عقدکنان مراسم را ترک کرد و به قم بازگشت و تا 10 سال بعد از آن، پای به خانه جلال نگذاشت. سیمین دانشور تا سال 1348 که جلال به طور ناگهانی در اسالم گیلان نقاب خاک بر چهره پوشید، با وی همراه بود. خواهر سیمین دانشور همچنین درباره چگونگی آشنایی سیمین با جلال آل احمد میگوید: ما عید رفته بودیم اصفهان و در اتوبوسی که میخواستیم به تهران برگردیم، آقایی صندلی کنارش را به خانمْ سیمین تعارف کرد. آن دو کنار هم نشستند. بعد آمدیم خانه. صبح دیدم خانم سیمین دارند آماده می شوند بروند بیرون. من هم میخواستم بروم خرید. وقتی در را باز کردم، دیدم آقای آل احمد مقابل در ایستاده است. نگو اینها روز قبل قرار مدارشان را گذاشتهاند. روز نهم آشناییشان هم قرار عقد گذاشتند. بعد همه را دعوت کردیم و در مراسمشان فامیل و همه نویسندگان بودند. صادق هدایت هم بود. بعد آنها خانهای اجاره کردند و رفتند سر زندگیشان.
سيمين دانشور و جلال ال احمد پيش از ازدواج ظاهراً در ديدگاه متفاوت داشته اند، ولي پس از آن، در آثار اين دو به رغم يكسان بودن نسبي ديدگاه ها، با دو سبك و برداشت جداگانه روبرو مي شويم. او خودمي گويد: زن يك نويسنده به طور عام شوهرش را به عنوان يك مرد مي شناسد نه به عنوان يك نويسنده. خوانندگان آثار اين نويسنده هر چند از دور از اين نظر او را بهتر از زنش مي شناسند. معمولاً زن هاي هنرمندان كم كم نسبت به آثار هنري شوهر خود بي علاقه مي شوند بعد نسبت به آثار كينه مي ورزند چرا كه شاهد آفرينش اين آثار و مقدمات و نتايجش بوده اند. اما من كه زن جلال ال احمد هستم او را از نوشته هايش جدا نمي كنم و نه تنها به عنوان يك مرد بلكه او را به عنوان مردي كه نويسنده است مي شناسم. اين گونه شناسايي بيش تر به اين علت است كه جلال خيلي شبيه نوشته هايش است. يعني سبك جلال خوده اوست با اين تفاوت كه من با چرك نويسش سر و كار دارم و ديگران با پاكنويسش. ( غروب جلال، نشر١٣٦٠، انتشارات رواق، صفحه ٣)
قسمت هايي از کتاب غروب جلال از سیمین دانشور:
رفتم بالا پيش جلال، گفت: باز آن درد آمد. هرچه صدا زدم صدايم را نشنيدى. بعد گفت: قرصام روي ميز بود یه مشت خوردم و گفت: ببين چنتا آسپرين داريم؟ شمردم هفته آسپرين داشتيم. گفت: خوب تا صبح بس است. (غروب جلال: صفحه١٣٠)
دكتر خبره زاده همه را متقاعد كرد كه بگذارند براي آخرين بار با جلال وداع كنم. نه شيون كشيدم و نه زاري كردم. قول داده بودم. بوسيدمش و بوسيدمش. در اين دنيا كمتر زني إقبال مرا داشت كه جفت مناسب خودش را پيدا كند… مثل دو مرغ مهاجر كه همديگر را يافته باشند و در يك قفس با يكديگر هم نوا شده باشند و اين قفس را براي هم تحمل پذير كرده باشند. (غروب جلال: صفحه ١٨٣)
تابوت را در آمبولانس گذاشتند و راه افتاديم. جلو كارخانه چوب بري توقف كرديم. بيشتر كارگر ها در خيابان به مشايعت آمده بودند و تعداد زيادي از دوستان هم ما را تا امام زاده هاشم بدرقه كردند و نمي دانم به دستور كي بود كه سوت كارخانه به صدا در آمد. سه بار. (غروب جلال: صفحه ٢٠٦)
آل احمد آثار بسیاری در همه زمینه های ادبی منتشر کرده است که برخی از آن ها عبارتند از :زن زیادی، ن والقلم، مدیر مدرسه (داستان)، سرگذشت کندوها (قصه برای بچه ها)، خسی در میقات، خارک در یتیم خلیج، اورازان، تات نشین های بلوک زهرا (سفرنامه)، هفت مقاله، غرب زدگی، کارنامه سه ساله، ارزیابی شتابزده (مقاله)، نفرین زمین، قمار باز، بیگانه، سوء تفاهم، دست های آلوده (ترجمه). نثر آل احمد در قصه ها و گزارش هایش شیوه ای است مقطع و فشرده معروف به تلگرافی. او توانسته است در عین بهره گیری از ادبیات کلاسیک، نثر خود را به زبان گفتگو نزدیک کند و نثری که مختص خود اوست، بیافریند. آل احمد در سال 1348 چشم از جهان فرو بست.