به آفتاب مینگرم
هوایِ تمیز را میبویَم
نفس میکشم
لبخند میزنم
خدا را شاکر میشوم
که باز روزی دیگر آمده و من زندهام
همین که من وجود دارم
خود بسی معجزه است
*****
برای خودم رمز و رازهایی دارم
که هر روز
هنگام تماشای آفتاب تکرار میکنم
خداوند به من
جان و تَنی بخشیده
که تا وقتی که زندهام همراهَم هستند
/////
خدمتکار بیوقفه محیطی به نام
زندگی هستم
/////
یک مفهوم را آنقدر تکرار میکنم
تا آن را بیاموزم
/////
تا جایی که میتوانم:
نه قضاوت میکنم
نه غیبت میکنم
نه ادعا میکنم
نه سرزنش میکنم
اینگونه زندگی بهتری خواهم داشت
/////
دیگران
برای من آینه هستند
/////
اینکه بخواهم
چگونه زندگی کنم به خودم بستگی دارد
/////
پاسخ سوالهایم
همه در اطرافم است
کافی است:
بنگرم
گوش سپارم
حس کنم
اعتماد کنم
/////
تا من خیرخواه دیگران نباشم،
به من خیر نخواهد رسید
/////
این نکات را
بازگو میکنم
عمل میکنم
میدانم با عمل به این مفاهیم
زندگی بهتر
آیندهای درخشانتر
در انتظار من است
…….
******
آینده نیکو در انتظار من است
باشد که برای رسیدن به آن
قلههای موفقیت را بپیمایم
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.