توپ ندارم بگم قل قلی نیست.
سرخ و سفید و آبی نیست.
ندارم که بزنم زمین هوا بره….
آرزو کنم تا پیش خدا بره…
اصلا بابا ندارم بهم عیدی بده…
یک توپ قلقلی بده…
خودمم چون یتیم هستم،،، با بغض نوشتم….
بیاید در این شب های یلدایی در حد توان، به ایتام نیکی کنیم….
حتی با یک لبخند
* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.