رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

روزَنه ای از امید

نویسنده: سروش اسفندیاری

شب که می‌شود، آسمان چشمک میزند و مرا به خود فرا می‌خواند.
شب همراه خود تاریکی را می‌آورد. تاریکی هم من را به اوج حقیقت می‌رساند. سیاه تر از سیاه. اما در دل آن سیاهیِ شب، روزَنه ای از نور می‌توان دید؛ روزَنه ای از امید.
می‌دانم زندگی گاهی خود را تاریک می‌کند. اما آن چیز که مهم است؛ این است که در دل آن تاریکی نوری پیدا و خودمان را به آن نور امیدوار کنیم. چراکه همان نور کوچک می‌تواند سیاهی ها را بشکند و تمامش را از آن خود کند. موقعی می‌توانی آن نور را ببینی که تمام افکار و تمام انحرافات را کنار بگذاری. همان موقع هست که تو میتوانی کور سوی امید را در همان تاریکیِ دل ببینی…

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: سروش اسفندیاری
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

4 نظرات

  1. Avatar
    Hadis می گوید:
    14 بهمن 1401

    و تو گاهی میتوانی خود آن امید برای خودت باشی !

    پاسخ
    • Avatar
      سروش اسفندیاری می گوید:
      15 بهمن 1401

      کاملا درسته^^ مرسی ازت

      پاسخ
  2. Avatar
    غزاله پناهی می گوید:
    14 بهمن 1401

    درود بر شما. قلمتان استوار و قلبتان مملو از حقیقت

    پاسخ
    • Avatar
      سروش اسفندیاری می گوید:
      4 فروردین 1402

      خیلی ممنون از لطفتون 🌸

      پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *