رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

قدم های سنگین

نویسنده: الهه نجفی جهانی

در خیابان قدم میزنم قدم های سنگین
و سخت در زمینی سرد و زیر آسمانی
ابری گویی کوله بار غم و درد را بر
دوشم حمل میکنم دلم می خواست
با داد زدن احساسات بد و تلخم را
از خودم دور کنم اما توانایی این کار
و نداشتم در گوشه ای ایستادم کاغذ
و مدادی از کیفم برداشتم شروع
کردم به نوشتن مینوشتم اتفاق های
ناگواری که برایم رخ داده بود بعد
پاک میکردم اینقدر نوشتم و پاک
کردم که کاغذ زیبایی خود را از
دست داده بود سیاه شده بود قصد
این را نداشتم که زیبایی کاغذ را به
هم بزنم اما چاره ای هم برای
آرام کردن و سبک کردن خود نداشتم
متاسفانه دو جور ناراحتی داریم یا
غم داریم یا خیلی غم داریم فرق
این دو چیه؟ دومی گریه نداره،
اشک نداره ، صدا نداره ، میره تو
دلی که ته نداره ، خیلیامون توی
این دنیا یکیو داریم که نداریم
یعنی تو دلمون داریم ولی نداریم!!
خوشا به حال آن کسی که در دنیا
غم ندارد ….
نفس شروع زندگیست ،
عشق قسمتی از زندگیست ،
از نظر من
تا وقتی یکیو پیدا نکردیم که برامون
مثل بچه مون باشه ازدواج نکنیم
یعنی چی ؟؟ یعنی
مثل بچه ایی که از گوشُت و پوست
و استخون خودمون باشه نه خوب شو ،
نه بد شو ، نه خوشگلشو ، نه زشتشو ،
نه داراشو ، نه فقیر شو ، حاضر نباشیم
با کس دیگه ای عوض کنیم هر عیب و
ایرادیم که داشته باشه دلمون نخواد
یکی بهترشو بیاریم به جاش چون
برامون بهترینه در هر حالتی عشق
در هر حالتی چه زود یا دیر ما را
درگیر خودش میکنه جهان مون رو
دگرگون میکنه تا سکوت و تنهایی های
هر شب مون رو به مهمونی تبدیل کنه
عاشق بی هوا بی مقصد سمت طوفان
معشوق میره بلکه آرامش بگیره

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: الهه نجفی جهانی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *