داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

سرو

نویسنده: سحر رفیعی

سروی در کوچه ی بن بست می زد، جوانه
به امید روزی که شود سروی بلند، قامت
رفته رفته گشت روزنه ی امید، خموش
با عبور هر رهگذری آهی سر می داد
می گذشت محتسبی از کنار او
سرو با نگاهش راهیش می کرد
محتسب چرخی زد و برگشت سمتش
دیلاغ بی قد و قامت خطابش کرد
سرو پیرهنش گرفت و بالا کشید
در چشمانش نگریست
_ منم سرو بلند قامت پای جنبیدن ندارم تا که وضع قانون کنم، وی که توان جنبیدن است چرا فکر به حال خویشتن نمی کند.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: سحر رفیعی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *