رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

موی دست

نویسنده: ایلیا طاهری لرکی

مقدمه ام را کوتاه و مختصر شروع می کنم گذشته چیزی جز خاطرات پوشیده شده در ابهام و قضاوت های مملو از قضب نیست، و آینده نیز توهمی پوچ و بی معنی است
پس یگانه موجودیت واقعی زمان حال است پس من نیز تنها در باب آن خواهم نوشت.
شرح حال من پر از مغایرت هاست موی های ساق دستم ظریف و صاف و موی های پایم زمخت و فر است جوراب هایم یا رنگشان متفاوت است یا طرحشان حشره شناس شدن را در نظر گرفتهم ولی از سوسک ها بیم درام
در مسابقات تفسیر قرآن به افتحار آفرینی پرداختم ولی هنوز جهت قبله را نمی دانم در مسابقات علمی زیست شناسی 10 سال امید به زندگییم را کاهش دادم ولی تا این لحظه از حل تست های ریاضی نتایج بهتری حاصل کرده ام
تمام این مغایرت ها باعث می شوند که احساس یک ماهی بدون دوچرخه را داشته باشم در این لحظات است که چاقو را در دست می گیرم سیبی را پوست میگرم و می بلعم و به این فکر میکنم که به چه اندازه در این لحظه پرتغال میخواستم
ولی به رغم تمام این مشکلات و باور کنید اعتراف به این یکی برایم کمی ناخوشایند است زندگی همچنان در جریان است و قطعا قصد توقف را ندارد
پس با همین افکار روانم را آسوده میکنم و به خواب میروم
در سحر گاه بیدار می شوم و خود را برای یک روز تحصیلی دیگر اماده میکنم به سمت ایستگاه اتوبوس روانه میشم. در انجا با درخشان و جمعی دیگر از انسان ها به مدرسه میروم
درخشان همیشه گریبانش را باز میگذارد و مو های سینه اش در معرض نمایش قرار می دهد و تصویر نسبتا ناخوشایدی را برای همگان به وجود می آورد ولی من سعی میکنم با چشم بصریت به ان نگاه کنم و زیبایی های نهان خلقت هستی را به خود گوشزد کنم.

در مدرسه تمام افراد کلاس به دو دسته تقسم میشوند پزشکان خود خوانده آینده و دیگران
گروه دیگران معمولا به کار های دیگر میپردازد
درمود پزشکان خود خوانده آینده نیز اطلاعات زیادی در دسترس نیست زیرا انان علاقه زیاد به معاشرت با دیگران ندارند
مدرسه ما بر اساس یک نظام سرمایه داری شبه دمکرات عمل می کند که در ان تنها عامل محدود کننده شما فقط قوه تخیل و خلاقیت خودتان است
کلاس های درس در اغلب موارد با نام و یاد خدا اغاز و با بحث های مهمی هچون تاثیر استعمال تریاک در پیشگری از بیماری کرونا به پایان می رسند
پس از پایان کلاس شما میتوانید به فعالیت های متعدد و نشاط آوری مانند تشکیل گروه های تجزیه طلب بپردازید.
پس از پایان ساعت تحصیلی زمان بازگشت به منزل فرا می رسد و همانطور که احتملا گمان می کنید گریبان درخشان به دلیل حرارت در بازترین حالت ممکن قرار دارد
و دیدگان همگان را بیشتر از پیش زهراگین می کند
پس از برگشتن به منزل جامه ام را از تن بیرون می کنم مانند یک جلبک که فاقد خود اگاهی است خودم را بر روی تخت رها می کنم و به خواب فرو می روم
ذهن آشفته من فقط در میان این روزمرگی هاست که میتواند کمی آرام بگیرد روزمرگی که در عین شکننده بودن با ارزش و معنا دار است.
فکر کنم دیگر زمانش رسیده باشد که این شرح حال را پایان بدهم چشمانم را روی هم بگذارم و خوم را برای شروع یک روز نو اماده کنم .

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: ایلیا طاهری لرکی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *