رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

خسته

نویسنده: مریم بخشنده

صدایش را میشنوم اما به روی خود نمی آورم
بگذار هر چه میخواهد با فریاد خدا را صدا زند…
شاید آرام شود…
حق دارد، خسته شده…
من نیز خسته شدم .
از تکرار روزهای بی تغییر…
و خوردن قرصهای بی تاثیر…
از تماشای لوستری که سالهاست آویزان مانده
و لامپ شکسته ای که قصد عوض شدن ندارد…
خسته شدم از خوابیدن در رختخوابی که از من خسته ترست…
زخمهایم نیز از درد خسته شدند…
(و راه بی حسی و بی خیالی را در پیش گرفته اند)
و خسته تر از من اوست، که سالیانیست
مرا تر وخشک می کند …
بگذار فریاد بزند (شاید درد دستان و کمرش آرام گیرد…)
وخستگیش بر طرف گردد…
به گمانم خدا نیز خسته شده….

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: مریم بخشنده
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *