داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

جزیره

نویسنده: رسول اکتسابی

تصور کنیم در جزیره ای دور افتاده و کوچک وسط اقیانوس تنها هستیم.
تامین نیازهای فیزیولوژی، اولین مشکلات ما است!!
آب، این مایع حیات را چگونه تامین می نماییم؟
غذا، را چگونه تهیه می نماییم؟
بعد از این دو مولفه مهم حیات،
باید بفکر، سرپناه، لباس، نظافت باشیم.
نیازهای عاطفی خود را چگونه تامین خواهیم نمود؟

اگر شانس بیاوریم، داخل جزیره باران ببارد، می توانیم گودالی حفر و آب باران را داخل آن جمع و ذخیره نماییم.
و یا اگر شانس بیاوریم، جزیره از درخت پوشیده باشد، می توانیم از شبنم روی برگها، آب تهیه نماییم.
و یا از تبخیر آب دریا و مایع کردن آن بوسیله برگ های بزرگ و جمع آوری داخل گودالی ، آب تهیه نماییم.
و یا حفر چاه، اگر جزیره شنی یا مرجانی باشد.

و برای تهیه غذا،
استفاده از میوه درختان و برگ گیاهان خواهد بود.
و یا شکار حیوانات و یا ماهی خواهد بود.
برای پختن غذا، نیاز به آتش داریم،
که تهیه آتش نیز، یکی از مشکلات بعدی است.
با اصطکاک  دو تکه چوب روی هم و گذاشتن خاشاک، به سختی می توانیم آتش تهیه نماییم، که نگهداری آتش، مشکل دیگر است، چون نیاز به هیزم زیاد خواهیم داشت.

تهیه سرپناه، یکی دیگر از مشکلات ما خواهد بود.
می توانیم از چوب و برگ درختان، اتاق جنگلی درست کرد.
و یا با چیدن دیوار سنگی، اتاق سنگی درست نمود.
و یا داخل یک غار اگر، وجود داشته باشد، زندگی نماییم.

تهیه لباس و نظافت، مشکلی بعدی است،
با پوست حیوانات و یا ماهی های بزرگ می توانیم برای خود، لباس چرمی درست نماییم.
و یا با شاخ و برگ درختان و بافتن آنها، لباس خشن برای در امان ماندن از سرما، تهیه نماییم.

اما مشکل عاطفی و تنهایی را چگونه برطرف خواهیم نمود؟

این یک مشکل بزرگ است!!!
انسان نیاز به یک هم دم و هم نفس دارد.
او اجتماعی خلق شده است.
شاید بگویید اگر حیوان داخل جزیره است، آنها را اهلی کن.
اهلی کردن حیوانات، شاید تنهایی او را حل نماید،
ولی مشکلات عاطفی و نیازهای روحی ما را ارضا نمی کند!!
اینجاست که قدر انسان های اطراف خود را درک می کنیم،
انسان های که هم نیازهای فیزیولوژی مان همانند غذا، پوشاک، سرپناه و… را بر طرف می کنند و هم نیازهای عاطفی و روحی مان را برآورده می نمایند.
باید،
قدر خانواده، خویشاوندان، همسایگان و جامعه را دانست.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: رسول اکتسابی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *