داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

داستان زندگی من

نویسنده: پرنیا صالحی

این زندگی من بود . بهتر بگویم این زندگی داستانی بود که من نقش اولش را داشتم اما نه به عنوان قهرمان ، من همان کسی بودم که منتظر باریکه ای نور از میان تاریکی بودم تا راه نجاتی بیابم و خودم را نجات دهم
من منتظر نشسته بودم تا از بین در های بسته زندگی ام پنجره ای پیدا کنم تا در قفس جان ندهم.
من تلاش ، عشق و امید را فراموش کرده بودم و به روحی فکر میکردم که چیزی تا مرگش باقی نمانده بود .
من می‌توانستم قهرمان باشم می‌توانستم آنقدر بگردم تا باریکه های نور را پیدا کنم و از میان در های بسته پنجره ای برای خودم باز کنم .
من در انتظار یک قهرمان به سر می بردم در حالی که قهرمان داستان زندگی ام خودم بودم …
و من به یاد آوردم که باید تلاش کرد ، عشق ورزید و امید داشت تا داستان زندگی قهرمانانه به پایان بپرسد .
داستان زندگی من نه خنده دار بود و نه شاد اما هر داستانی که داشتی باشی میتوانی نقش یک قهرمان را بازی کنی ، نه به عنوان کسی که زندگی را برده بلکه به عنوان کسی که خودش را در زندگی نقش اول میدید و نگذاشت داستان زندگی اش با تمام سختی ها بد به پایان برسد …

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: پرنیا صالحی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    نوری می گوید:
    13 آبان 1402

    خیلی قشنگ بود

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *