داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

آفتاب

نویسنده: کیمیا شاهین

آفتاب، آن نوری که از دورانِ پیدایش تا غروب، به ما روشنایی و گرمایی می‌بخشد. در زبان‌های شعری، آفتاب به عنوان نمادی از عشق، امید و زندگی استفاده می‌شود. این نورِ طلایی که از سپیده‌دم تا غروب، آسمان را به رنگ‌های مختلف می‌آراید، همیشه در قلب ما می‌تابد.

آفتاب، شاعری است که در هر روزِ زندگی ما حضور دارد. او با تابش‌های خود، زمین را گرم می‌کند و گل‌ها را به گل‌هایی زیبا تبدیل می‌کند. در هر صبح، با طلوعِ آفتاب، دنیا از سر خواب برمی‌خیزد و به روزی جدید خوش‌آمد می‌گوید.

آفتاب، همراهی است که هر روز با ماست. او در هر لحظه، در آسمانِ آبی، درخشان و زیبا می‌درخشد. او همیشه در حال حرکت است، از شرق به غرب، از طلوع تا غروب. او همیشه در حال تغییر است، همانند زندگی ما.

آفتاب، نمادی از امید و روشنایی است. او به ما یادآوری می‌کند که هر روز، یک فرصتِ جدید است. بگذاریم که نورِ آفتاب، دل‌های ما را گرم کند و به ما انرژی بدهد. بگذاریم که همیشه به سوی آفتاب برویم و از زندگی لذت ببریم.

آفتاب، همیشه در قلب ماست. او با تابش‌های خود، زندگی را زیبا می‌کند و به ما امید می‌دهد. بگذاریم که همیشه به سوی آفتاب برویم و از زندگی لذت ببریم.

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: کیمیا شاهین
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

1 نظر

  1. Avatar
    حدیثه نوری می گوید:
    8 اسفند 1402

    چرا اینقدر کلمه آفتاب و تکرار شده با این حال نو شته تون قشنگه

    پاسخ

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *