داستان نویس نوجوان ۷ ساله شد!🎉 ۶۵٪ تخفیف ثبت نام در دوره جامع آموزش داستان نویسی آغاز شد. این فرصت را از دست ندهید.

موقعیتِ مهدی

نویسنده: مبینا علیپور

– تو همانی نبودی که وقتی دشمن به خاکِ وطنت حمله کرد ، اول خودت وارد میدان شدی بعد برادرت را آوردی؟!
برای من بگو ، تو همانی هستی که روز
عروسیت هنوز از همسرت خجالت
میکشیدی و نمیتوانستی نگاهش بکنی؟!
تو همانی نیستی که وقتی برادرت شهید شد ، به نیروهایت گفتی:«یا جنازهٔ همهٔ سربازان را برگردانید به همراه جنازهٔ برادرم. یا هم اینکه من تنها جنازهٔ برادرم را با خود به خانه نمیبرم ، آنهم بدون این جنازه‌ـهای سربازان!»
برایم بگو تو همانی نبودی که وقتی
نیروهای دشمن شماو نیروهایت را به محاصره گرفته بودند، اندکی از نیروهایت مجروح و شهید شده بودند ،
تو و اندکی دیگر مانده بودید برای دفاع؟!
و در آخر تو همانی نبودی که در جزیرهٔ مجنون ، پیکر بی جانت در قایق به همراه دو نفر دیگر از همرزمانت که میخواستند تو را از رود اروند به آن سوی آب ببرند در اثر شلیک آرپیچی همگی در قایق به شهادت رسیدید و
پیکرانتان در رود اروند جا ماند؟!
[و هنوز که هنوز است به خانه بازنگشتی…!]

#چشم_به_راهت_هستند🥺
#میم_عین🌱

 

* این نثر ادبی بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: مبینا علیپور
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *