رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

من، کرونا، زندگی

امروز می خوام از خاطرات یک ماه پیشم براتون بنویسم. شبِ انتخابات مجلس شورای اسلامی بود . من، حدود ساعت ده شب، جلوی تلویزیون پیگیر اوضاع تمدید زمان رأی گیری بودم. یهو دیدم گوینده شبکه خبر گفت:
ــــ حوزه هایی که مراجعه کننده ندارند، می تونند صندوق ها را باز کنند. با خودم گفتم:
ـــــ فقط همین ! پس تعطیلی مدارس مازندران چی میشه؟!!
آخه اون شب اعلام کردند که تمامی مدارس تهران و بعضی کلان شهر ها بدلیل انتخابات تعطیل هستند. من سریعاً با فرمانده پایگاه بسیج محلمون که در محل یکی از حوزه های تو یه روستا بود تماس گرفتم. گفتم:
ـــــ سلام، چه خبر از انتخابات؟!!
فرمانده:
ــــ هیچی فعلاً، آخر شبه، خلوته خلوته! اخبار هیچی نگفت راجع به تمدید ؟!
من:
ـــــ آره، اونایی که مرجوعی ندارند، میتونند ببندند.
فرمانده:
ــــ اِ ایول، همیشه خوش خبر باشی!! مُردم صبح تا حالا…
من:
ـــــ درباره تعطیلیه مدارس چیزی نمیدونی؟!!
فرمانده:
ـــــ مناطقی که تا دوازده شب، حوزه ها بازند. مدارس فردا تعطیله!!
من:
ــــ اِی بابا، شانس مارو باش!! ساری نمیشه نه؟
فرمانده:
ـــــ فکر نکنم.
از فرمانده خداحافظی کردم و چشم دوختم به زیرنویس های شبکه خبر، اکثر استانها تعطیل شده بودند غیر از مازندران
یهو حدودای ساعت دوازده شب بود که زیرنویس شبکه مازندران خوشحالم کرد: تمامی مقاطع تحصیلی مازندران به دلیل انتخابات شورای اسلامی فردا تعطیل می باشند!!
گذشت و گذشت از اون شب به بعد ما مدرسه نمی رفتیم!! می گفتند یک ویروسی اومده به اسم کرونا که کل کشور را برای مدتی تعطیل کرده. می گفتند نباید با کسی تماس داشته باشی تا به این ویروس مبتلا نشی! قبلاً توی فضای مجازی اسم کرونا رو شنیده بودم. منشأ اون از شهر ووهان چین بود، فیلماش هم پخش شده بود که به خاطر قرنطینه مردم توی خونه هاشون هستند و اون شهر به شهر ارواح تبدیل شده که خیلی وحشتناک بود!! انگار آخرالزمان شده بود!! من تازه توی مغازه سر کوچمون مشغول به کار شده بودم که این بیماری باعث شد تا مدتی بیکار باشم. نه تنها من بلکه خیلی های دیگه هم از کار بیکار شده بودند. با اینکه دولت کلی ممنوعیات معین کرده بود ولی ما کلی از هموطنانمون رو از دست دادیم! اوایل که این بیماری تازه اومده بود، جنازه کسانی رو که بر اثر ابتلا به کرونا میمردند رو تشییع نمیکردند و خود دست اندرکان بیمارستان ها، مُرده ها رو غریبونه دفن میکردند!!
خیلی سخت بود، خصوصاً برای ما ایرانی ها که روال زندگی ها مون همیشه با جمعیت همراه بوده!!
ما مجبور بودیم تو تنهایی و انزوا به زندگی مون ادامه بدیم، حتی خونه پدر و مادرهامون هم نمی تونستیم بریم!! دولت هشدار می داد که رعایت کنید ولی اوایل اکثر مردم بیماری رو جدی نمیگرفتند برای همین دولت روزهای باقی مانده از اسفند رو برای مدارس و دانشگاه ها تعطیل اعلام کرد. علاوه بر اینها اکثر اماکن عمومی اعم از مساجد و بازارها و … تعطیل شدند.
بعد از تعطیلات نوروز اعلام شد که مشاغل کم خطر میتونند با رعایت پروتکل های بهداشتی، آغاز به کار کنند. من هم توی کافی نت کار می کردم و از اون موقع دوباره به مغازه رفتم، دستکش و ماسک رفیقای ترک نشدنی من توی اون روزا بودند. درب مغازه با اینکه هوا سرد بود برای تهویه هوا، باز بود و داخل رو هر چند ساعت یکبار ضد عفونی می کردم. کسانی که در مقابله با کرونا قرار میگرفتن سه دسته اند:
دسته اول کسانی بودند که نه تنها از بیماری می ترسیدند بلکه خیلی هم در رعایت بهداشت زیاده روی می کردند و یک جورایی وسواس بخرج می دادند، مثلاً حتی جرأت از خونه بیرون اومن و نداشتند. یک دسته تلاش می کردند با رعایت بهداشت از کرونا دوری کنند ولی وسواسی نبودند و از بیماری نمی ترسیدند!! ولی یه عده بودند که اصلاً به بیماری اهمیت نمیدادند و توی دوران کرونایی هم طبق روال عادیه زندگیشون پیش می رفتند!
با همه  این توضیحات تا الان که من درحال نوشتن هستم حدود 128 هزار نفر از مردم ایران به بیماری دچار شدند. یک زمان که دقیقاً یادم نیست متوجه شدیم که سرتاسر جهان درگیر با این بیماری شده و سخت هم با کرونا می جنگند!
به قول کارشناس های سیاسی این یک جنگ بیولوژیکی بود که علم و اقتصاد کل جهان رو زیر سؤال برده بود. جوری شده بود که دولتمردان ما فقط تقاضای دعا از مردم رو داشتند، شاید دینمون که به حق کامل ترین دین هست می تونست راه چاره ای برای این مرض پیدا کنه که به همت پژوهشگران طب اسلامی، این طب تونست بهتر از طب مدرن امروزی مقابل کرونا ایستادگی کنه. یک مثال ساده می خوام براتون بزنم!! متخصصین، راه پیشگیری از کرونا رو رعایت بهداشت فردی میدونستند. غربی ها برای نظافت خود در توالت از آب استفاده نمی کنند! درحالی که از قدیم تو ایران زمین رسم بوده که زندگی بدون آفتابه هرگز! توی این دوران من خودم مجله خبرنگار غربی رو دیدم که اظهار داشت، الان اکثر مردم اروپا برای نظافت خود از آفتابه یا وسیله ای شبیه به آفتابه استفاده می کنند. کاشکی تبلیغاتمون اونقدر قوی بود که با این حوادث، خودمون، دینمون و فرهنگمون رو به دشمنا ثابت کنیم!! دشمنایی که حتی توی دوران کرونا هم دست از سر ما بر نداشتند و ادعا میکردند که کرونا بعد از اومدن به ایران در جهان پخش شده و مسئولیتش با ایرانه!!
آمریکا می گفت چین مسئوله، چین می گفت تقصیر آمریکاست!! یک قُلقُله ای به جون دنیا و سیاست انداخته بودند که نگو…
خیلی ها می گفتند دشمنای ما این بیماری رو بوجود آوردند تا از تجمع و کارهای دسته جمعی ما جلوگیری کنند که واقعاً هم حقیقت داشت. مساجد بسته، نماز جماعت برگزار نمی شد، کار و کاسبی ها تعطیل، حسینیه ها بسته، حتی جوری شد که ما به دید و بازدید ایام نوروز هم نرفتیم، به علاوه لباس عیدی هم در کار نبود!! این کارها جوری ادامه پیدا کرد که نود و نه درصد مردم شبهای قدر رو تو خونه احیا کردند!! با اینکه برای سه شب قدر مساجد باز شد اما کی بود که جرأت رفتن به بیرون رو داشت باشه !! …

با همه اینها من یک نظری دارم، اونم اینکه بعد کرونا خیلی از رفتارهای دوران کرونا رو ترک کنیم و بعضی ها رو بهشون عادت کنیم!! مثلاً صله رحم ها دوباره شروع بشه، و به کارهای دسته جمعیمون ادامه بدیم…
ولی بعضی کارا مثل شوق باز شدن مساجد رو بعد کرونا هم داشته باشیم!! عزیزان من، قبل کرونا میدیدید مساجد رو، چقدر خالی بودند! حالا بیاییم بعد کرونا اونارو پر کنیم، تو صف نماز جماعت بایستیم. بهداشت فردی رو رعایت کنیم. همدیگرو بیشتر دوست داشته باشیم. با هم خوب باشیم چون زندگی فقط دو روزه! روزای زندگی میگذره و فقط خوبی ها میمونه. می دونم، دلتنگ روال عادی زندگیمون هستیم ولی چاره چیه، باید بجنگیم!! من به شخصه دوست ندارم بگم درخانه بمانیم. شاید نظریه منو قبول نداشته باشید ولی من میگم فقط بهداشت فردی رو رعایت کنیم. اگه حتی یک درصد برای خودتون دلتون نمیسوزه، خواهش می کنم دلتون برای مدافعان سلامت بسوزه.

ارسالی از : یونس برزگر

حق نشر این داستان برای داستان نویس نوجوان محفوظ است .

تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *