انیمیشنهای اقتباسی از کمیکها همیشه چالشی برای سازندگان بودهاند؛ از یک سو باید به داستان اصلی وفادار بمانند و از سوی دیگر، باید تجربهای متفاوت و جذاب برای مخاطبان جدید خلق کنند. Watchman Chapter I نیز تلاش کرده با بهرهگیری از روایت چندلایه، شخصیتهای پیچیده و آرتی منحصربهفرد، مخاطب را در دنیای داستان غرق کند. اما آیا این تلاش موفق بوده است؟ در ادامه به بررسی نقاط قوت و ضعف این انیمیشن از منظر روایت، شخصیتپردازی، آرت و صداپیشگی میپردازیم.
روایت داستانی
در بخش روایت داستانی، کارگردان سعی کرده است با تبدیل داستان به چند چپتر، از یکنواختی جلوگیری کند و مخاطب را جذب نگه دارد. این تصمیم، گرچه به کاهش خستگی ناشی از یک روایت طولانی کمک کرده، اما از سوی دیگر، به دلیل فاصلهگذاری میان انتشار چپترها، تمرکز مخاطب بر روی داستان اصلی تا حدودی کاهش یافته است. این پرش زمانی میان چپترها میتواند مخاطب را از مسیر اصلی داستان دور کند.
نکته مثبت دیگر در روایت داستان، زاویه دید خاصی است ک از یتهای ید بهیژه رورشاک و دکتر منهتن ارائه شده است. روایت داستان از دید دکتر منهتن که همانند کمیک از طریق سفر در زمان شکل میگیرد، جذابیت خاصی دارد و توانسته تجربهای لذتبخش برای مخاطبان فراهم کند. با این حال، انیمیشن دچار فلشبکهای بیش از حدی است که مانند اسلوموشنهای افراطی در نسخه فیلم، به روایت آسیب میزند.
شخصیتپردازی
در زمینه شخصیتپردازی، کارگردان تمرکز اصلی خود را بر روی رورشاک و دکتر منهتن گذاشته است. این دو شخصیت به خوبی پردازش شده و تحول آنها بهویژه در دکتر منهتن به وضوح قابل مشاهده است. اما شخصیتهای دیگر، بهجز کمیدین، عملاً در حاشیه قرار گرفته و نقش آنها در داستان چندان اهمیت ندارد. به نظر میرسد حضور این شخصیتها بیشتر برای پر کردن زمان است تا پیشبرد داستان، و این ضعف بزرگی در شخصیتپردازی کلی انیمیشن به شمار میآید.
آرت و گرافیک
از نظر بصری، انیمیشن توانسته با استفاده از آرت جذاب و متفاوت، تجربه بصری خوبی ارائه دهد. سبک آرت این انیمیشن را میتوان با انیمیشنهایی نظیر Super Sons و What If مارول مقایسه کرد، اما با تفاوتهای ظریف و ساختارشکنانهای که به آن هویت خاصی میبخشد. این سبک بصری تازه و جذاب باعث شده که بینندگان از تماشای آن لذت ببرند.
صداپیشگی
یکی از جنبههای مهم هر انیمیشن، کیفیت صداپیشگی است. در این انیمیشن، صداپیشگی شخصیتهای دکتر منهتن و کمیدین بینقص است و توانستهاند شخصیتها را به بهترین شکل به تصویر بکشند. اما صداپیشگی رورشاک بهطور کامل نتوانسته انتظارات را برآورده کند. این شخصیت صدایی متناسب با کاراکتر خود ندارد و صدای او بهطور مصنوعی تلاش میکند شبیه به نسخه کمیک شود، که نتیجه آن عملکردی متوسط و نامطلوب است. سایر شخصیتها نیز با وجود زمان کم حضورشان، از صداپیشههای مناسبی برخوردارند.
جمعبندی
در مجموع، این انیمیشن توانسته اثری قابل قبول ارائه دهد. اگر زمان آن به دو ساعت کاهش پیدا میکرد، هم از نظر روایت و هم شخصیتپردازی عملکرد بهتری داشت. با این حال، آرت جذاب و صداپیشگی برخی شخصیتهای کلیدی توانستهاند کیفیت کلی کار را بهبود بخشند. نهایت، دیسی این اثر توانسته از بروز یک فاجعه دیگر جلوگیری کند و اثری رضایتبخش برای طرفداران ارائه دهد.
2 نظرات
با تشکر و خسته نباشید از تیم دیسی پلنت. از نظر من البته فصل اول واچمن یک اقتباس تصویری خیرهکننده و جذاب از گرافیک ناول نمادین است. به کارگردانی براندون وییتی و نوشتهی ج. مایکلاسترازینسکی، فیلم ما را به سال ۱۹۸۵ جایگزین میبرد که در آن قتل یک ابرقهرمان تحت حمایت دولت همکاران غیرقانونیاش را از بازنشستگی بیرون میکشد. انیمیشن استودیو میر عالی است و اتمسفر تاریک و دلگیر را بهخوبی به تصویر میکشد. گروه صداپیشگی شامل تروی بیکر و متیو ریس عملکردهایی قوی ارائه میدهند که به شخصیتهایشان عمق میبخشند. این فیلم صحنه را برای یک داستان حماسی آماده میکند و بینندگان را مشتاقانه منتظر فصل بعدی میگذارد.
موافقم