رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

من، آخرین انسان روی زمین هستم. (فصل دوم)

نویسنده: ماهان خلیلی

برای مطالعه فصل اول این داستان به لینک رو به رو مراجعه کنید: من، آخرین انسان روی زمین هستم. (فصل دوم)

مرد که روپوش سفید پوشیده بود از طریق نمایشگر به او زل زده بود؛ دوباره مثل همیشه به دیوار سفید زل زده بود و سعی میکرد دستانش را باز کند. اما او آنهارا بسته بود. کمی که گذشت، دوباره همان‌کارهارا تکرار کرد. روی دو زانو افتاد، شروع به گریستن کرد. سپس سرش را آنقدر به دیوار کوبید تا بیهوش شد.
مرد بدون هیچ‌حسی روی صندلی نشسته بود و اورا تماشا میکرد.
سه سال پیش درون کلبه‌ای در جنگل پیدایش کرده بود. تا آن زمان فکرمیکرد تنها انسان باقیمانده روی زمین است، تا آنکه اورا یافت. و برای اینکه از دستش ندهد، ا به این تیمارستان متروک آوردش و حبسش کرد.
مرد به مرور زمان دیوانه شده بود، ولی این موضوع برای او مشکلی ایجاد نمیکرد. او برای بازسازی دوباره جهان به دیوانگان نیاز داشت.
قراربود اورا فردا با خودش به یک سفر ببرد؛
قرار بود در پی انسان‌های دیگری باشند.
شاید آنها آخرین بازماندگان نبودند.

 

* این داستان بدون هیچ ویرایش و تغییری و کاملا مطابق متن ارسال شده توسط نویسنده می باشد.

نویسنده: ماهان خلیلی
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این نوشته برای داستان نویس نوجوان و نویسنده آن محفوظ است.

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *