رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

برچسب: علی هاکان

داستان های ارسالی

نجات پیرمرد

کشاورزی در دهی (روستایی) زندگی می کرد. او یک چاه نیمه عمیقی داشت که با آن چاه محصولات خود را آبیاری میکرد. یک شب کشاورز

نثر های ادبی

حتی خودکار هم با من قهره

از روزی که تو رفتی خنده حتی یه بار هم به لبای من سر نزده. حتی چشام. همه جا رو بیابون می بینه. حتی باغچه

نثر های ادبی

مدادم تمام شد از تکراره دوست دارم

تو سکوت تنهایی. تو اتاق پراز تاریکی با یک مداد رنگی. به رنگ سیاهی شب صدای بارون و شور شوره ناودون احساس خستگی و حس

داستان های ارسالی

غول یخی

سرمای شدیدی زمین را در بر گرفته بود. دریاها کم کم به یخ های عظیمی تبدیل میشدن انگار عصر یخ بندان جدیدی در راه بود

داستان های ارسالی

غول جنگل

نویسنده: علی هاکان

داستان های ارسالی

زمستان سرد

درمیان جنگل بزرگی که با درختان سر به فلک کشیده وزیبا .یک سنجابی زندگی میکرد که همیشه به فکر آینده و زمستانی که از راه

نوشته بیشتری برای نمایش وجود ندارد.