رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

رابعه و بکتاش (عطار نیشابوری)

منتشر شده توسط:

داستان رابعه و بَکتاش  سروده عطار است و این منظومه در الهی‌نامه وجود دارد. الهی‌نامه اولین اثر عطار است که محتوای آن مربوط به خلیفه ‌ایست که شش پسر داشته و هرکدام ازین شش پسر آرزویی داشتند که به آن نرسیده بودند و خلیفه از آنها می‌خواهد که آرزوهایشان را بیان کنند و او نیز راه رسیدن به آرزوها را به پسرانش می‌گفته. داستان رابعه و بکتاش در پاسخ آرزوی پسر ششم است که به دنبال پری می‌گشته.

عشقی که عطار در این داستان بیان می‌کند، عشق عذری است؛ یعنی عشق پاک. یعنی عشقی که خواهش جسمانی وجود ندارد و در آن ممنوع است و رابعه نیز دقیقا به آن اشاره می‌کند:

سه ره دارد جهان عشق اکنون
یکی آتش، یکی اشک و یکی خون

 

منظور این است که عشق مجازی پلی است برای رسیدن به عشق حقیقی.

رابعه دختر کعب است از ناحیه قُزدار بلوچستان که تاریخ ولادتش مشخص نیست؛ او با رودکی معاصر بوده و در عهد سامانیان می‌زیسته و فقط پنجاه بیت از اشعار او باقی مانده است. رابعه نماد روح و بکتاش نماد نَفس انسان است و هدف این داستان توصیف مراحل رستگاری روح و تکامل نَفس است؛ یعنی حرکت از عشق مجازی به سوی عشق حقیقی.

خلاصه داستان:

امیر عادلی به نام کعب در بلخ حکومت می‌کرده و دو فرزند به نام‌های رابعه و حارث داشته. رابعه معروف به زین‌العرب بوده که هم در زیبایی و هم در سخنوری و شعر سرآمد آن روزگار محسوب میشده او با رودکی معاصر است. کعب هنگام مرگ رابعه را به حارث می‌سپارد که از او مراقبت کند. حارث درمیان غلامانش، غلامی به نام بکتاش داشته که در زیبایی و جمال بی‌مانند بوده. روزی بکتاش در قصری پراز گل و گیاه روی ایوانی نشسته بود و دراین هنگام رابعه به بام قصر می‌آید و چشمش به بکتاش می‌افتد و به او علاقمند می‌شود و برای ابراز عشق به سراغ دایه‌اش می‌رود و نامه عاشقانه توسط او برای بکتاش می‌فرستد؛ او نیز ابراز عشق رابعه را با عشق پاسخ می‌دهد. از آن پس رابعه و بکتاش برای یکدیگر غزل‌های عاشقانه می‌سرودند. از این ماجرا یک ماه می‌گذرد و بین حارث و دشمنانش جنگ رخ می‌دهد. در این جنگ بکتاش نیز شرکت می‌کند و هنگام جنگ زخمی می‌شود؛ دختری روی بسته از میان سپاهیان عبور می‌کند و بکتاش را اسارت و مرگ نجات می‌دهد. بعداز جنگ، حارث بسیار دنبال این جنگجو می‌گردد اما او را پیدا نمی‌کند؛ دراَصل آن جنگجو رابعه بوده که برای نجات بکتاش به میدان جنگ پا گذاشته بود.

رابعه هرشب برای بکتاش شعر عاشقانه می‌سروده و از دایه برای او می‌فرستاده و بکتاش پاسخ آنها را با عشق می‌داده. چند روز بعد رودکی که از شاعران معاصر رابعه بوده و از عشق او نسبت به بکتاش خبر داشته، به حارث اشعار عاشقانه رابعه را نشان می‌دهد و ماجرای عشق آنها را برای او بازگو می‌کند. حارث بسیار خشمگین می‌شود و منتظر فرصتی می‌ماند که بتواند بکتاش را بکشد. بکتاش یک صندوقچه داشته که تمامی اشعار عاشقانه رابعه را درون آن می‌گذاشته؛ یکی از دوستان او به گمان اینکه دراین صندوقچه جواهر وجود دارد، آن را می‌دزد . وقتی آن را باز می‌کند متوجه می‌شود که همه آنها نامه‌های عاشقانه رابعه و بکتاش است؛ او این نامه‌ها را به نزد حارث می‌برد و به او نشان می‌دهد. بنابراین حارث دستور می‌دهد که بکتاش را در چاه زندانی کنند و در حمام هردو رگِ دستِ رابعه را بزنند و درِ این حمام را با خشت بپوشانند. رابعه هنگام جان دادن با خون خود این بیت را روی دیوار حمام می‌نویسد:

میان خون و عشق و آتش و اشک
برآمد جان شیرین به صد رشک

 

بکتاش بالاخره خود را از چاه نجات می‌دهد و سپس متوجه می‌شود که رابعه توسط حارث به قتل رسیده. ابتدا به قصر می‌رود و سر از تن حارث جدا می‌کند و سپس به مزار رابعه می‌رود و با دِشنه‌ای جگر خود را می‌دَرَد و همانجا جان می‌دهد.

 

نویسنده و گردآورنده: گلناز تقوائی
داستان نویس نوجوان

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پست های مرتبط:
تصویر وضعیت حق نشر:

وضعیت حق نشر:

حق نشر این اثر برای مجله داستان نویس نوجوان محفوظ است.