رویداد آنلاین و رایگان داستان نویسی و رعایت اصول نویسندگی - پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۲۰

برچسب: یگانه کریمی

داستان های ارسالی

مکسی و من ۳

خب ببین مکسی من الان میرم دبیرستان و درس میخونم. دو ماه دیگه درسا تموم میشه و تابستون میرسه بعد میریم دنبال ماه خوبه؟ مکسی

داستان های ارسالی

باب اسفنجی به سبک من ۲

باب اسفنجی توی رستوران نشسته بود که یهو یک مشتری اومد و گفت: ـــ سلام من یه همبرگر میخوام. باب اسفنجی گفت: ـــ باشه بشینید

داستان های ارسالی

باب اسفنجی به سبک من

ـــ یک سوال تا حالا شده که یک فیلم یا سریال و یا یک کتاب بخونید و دوست نداشته باشید پایان داستان اونطوری که نویسنده

داستان های ارسالی

مکسی و من ۲

به یکی از پارک های نزدیک خونه ام  رفتیم. به مکسی گفتم: ـــ خب مکسی الان باید چکار کنیم چطور اون دوستت کرم خاکی رو

داستان های ارسالی

مکسی و من

خوابم می آمد اما چون امتحان داشتم تا صبح باید درس میخواندم اما نمیدانم چه شد که خوابم گرفت صبح با کلی استرس بیدار شدم

داستان های ارسالی

پاریس ۴

با النا به حیاط رفتیم. حیاط پر از گل های رز و درخت بود. النا گفت: ـــ وااای دختر چقدر قشنگند!! راستی اون همستر اونجا

نوشته بیشتری برای نمایش وجود ندارد.