رویداد آنلاین و رایگان "معرفی ادبیات فانتزی" - جمعه ۲۳ آذر، ساعت ۲۰ توسط استاد علیرضا احمدی برگزار خواهد شد.

دسته‌بندی: مسابقات موضوع آزاد

مسابقات موضوع آزاد

ویالون

سعید، شاگرد نانوایی آقای اسداللهی است. اسداللهی اعتماد و اعتبار زیادی برایش قائل است. زیر پر و بال او را بعد از مرگ حاج محمود

مسابقات موضوع آزاد

چهارچوب‎های بدون در

یک بار دیگر هر چیزی را که از پنجره دیدم در ذهنم مرور می‎کنم. دو برادر، خوردن ته‎ مانده غذای تام سیاه، مالیدن دست‎های کثیف

مسابقات موضوع آزاد

سرای عدل

مردی را به محکمه آوردند که پلاس پاره ای به دورش پیچانده و جز چرک و نجاسات چیزی از آن نمی بارید . ریختش به

مسابقات موضوع آزاد

شاهین

-هوشنگ!بسه دیگه…اونقدر اون زبون بسته رو اذیت نکن… همانطور که دارم با چوب دنبال شاهین میکنم میگویم:«مامان!کاریش ندارم که،فقط دارم برای مسابقه آمادهاش می کنم.تازه

مسابقات موضوع آزاد

ستاره خاموش

مقدمه: در زندگی منطق ساده ای وجود دارد، منطق ساده ای که مرگ، عشق، نفرت و قدرت را در خود جای میدهد. زندگیی که اگر

مسابقات موضوع آزاد

بیرون از اتاقم

بخش اول تشنگی بهم فشار آورد. بعد از دو ساعت غلت زدن توی رختخواب، تازه چشمام گرم شده بود که… لعنت به من! لعنت به

مسابقات موضوع آزاد

نگاه های خیره به ماه

ماه جای خود را به خورشید داد ، برگ های پاییزی درختان روی زمین فرو میریختند و بار دیگر زمستان آغاز شد ، پنجره مه

مسابقات موضوع آزاد

رز سیاه

وقتی بیدار شدم ، نور کور کننده خورشید تو چشمام می تابید ،اه چشمام کور شد پاشدم و صورتم رو شستم چشمای سبزم کاملا بی

مسابقات موضوع آزاد

تابستان امسال می آیم

کفش های گلی ام را دراوردم و روی سنگ بزرگی ، کنار رودخانه نشستم . سنگ هایی که از قبل جمع کرده بودم را کنارم

مسابقات موضوع آزاد

مردی در آینه

بر روی صندلی ام نشسته بودم و خیره در آینه، موهای بلند و خرمایی رنگ هرچند ژولیده ی خویش را شانه می زدم و آوایی

مسابقات موضوع آزاد

مرواریدی از عشق

_حافظ همه چیز رو برداشتی؟ _آره گوشی و دفترم و برداشتم _قرصاتو چی؟ اونجا سرت درد گرفت به من… _باشه مامان الان بردامی‌دارم میای بریم؟

مسابقات موضوع آزاد

کودک کار

امروز صبح هم مثل همیشه با صدای آقا سعید که در خوابگاه فریاد می‌زد: -خواب دیگه بسه آفتاب در اومده، خدا روزی رو نمی‌ذاره تو

مسابقات موضوع آزاد

برابری حقوق

یه ایده داشتم! یه فکر کوچیک. با خودم فکر کردم کجا باید مطرحش کنم؟ به کی سیم‌پیچی‌های مغزم رو نشون بدم؟ اول درِ دکه‌ی «شعور»

مسابقات موضوع آزاد

لبخند زیبای تو

کلاغ همیشه می گوید آه این عمر دراز چیست! و از خداوند می‌خواهد کمی زودتر او را از دنیا ببرد.. عقاب پرواز می‌کند اوج می‌گیرد

مسابقات موضوع آزاد

باد

بوی برنج همه جا را برداشته بود . قفصه ها و کشو ها به نوبت باز و بسته می شدند . سلما با شتاب میان

مسابقات موضوع آزاد

طبیعتی با ظاهر فریبنده

چشمانم به غیر از آبی دریا چیزی را نمی‌دیدند، بر روی ساحل نشسته و درحال خوردن انبه‌ بودم. چند روز پیش همراه دوستانم سوار کشتی