مسابقه داستان نویسی
پاییز ۱۴۰۰
پاییز امسال رو با مسابقه پاییزی در خدمت شما بودیم!🤩
🍉 برندگان مسابقه اعلام شدند!
برندگان مسابقات
جوایز ویژه زیر در انتظار نفرات اول تا سوم مسابقه پاییزیه!
برندگان مسابقه ۱ - موضوع آزاد
امکان ارسال رایگان یک داستان با موضوع دلخواه به همراه ویرایش اختصاصی 😍
انتشار داستان ارسال شده برای مسابقه برندگان در صفحه مسابقه
امتیازات داوری
گفتگو نویسی
۱۴ امتیاز
فضاسازی
۱۴ امتیاز
مقدمه و پایان
۱۲ امتیاز
ویرایش درست
۱۰ امتیاز
داوری عمومی
۵۰ امتیاز
داستانی های ارسال شده برای مسابقه
مسابقه ۱ - موضوع آزاد
سرای عدل
مردی را به محکمه آوردند که پلاس پاره ای به دورش پیچانده و جز چرک و نجاسات چیزی از آن نمی بارید . ریختش به مشابه مردگان از...
مرواریدی از عشق
_حافظ همه چیز رو برداشتی؟
_آره گوشی و دفترم و برداشتم
_قرصاتو چی؟ اونجا سرت درد گرفت به من…
_باشه مامان الان...
بیرون از اتاقم
فهرست مطالب
Toggle
بخش اولبخش دومبخش سومبخش چهارمبخش پایانیارسالی از: سید علی نصرآبادیحق نشر این داستان برای داستان نویس...
ستاره خاموش
فهرست مطالب
Toggle
مقدمه:ارسالی از: پرستو حسنی پاکروشحق نشر این داستان برای داستان نویس نوجوان محفوظ است.
مقدمه:
در زندگی...
مردی در آینه
بر روی صندلی ام نشسته بودم و خیره در آینه، موهای بلند و خرمایی رنگ هرچند ژولیده ی خویش را شانه می زدم و آوایی بی واژه را...
برابری حقوق
یه ایده داشتم! یه فکر کوچیک.
با خودم فکر کردم کجا باید مطرحش کنم؟ به کی سیمپیچیهای مغزم رو نشون بدم؟
اول درِ دکهی...
شاهین
-هوشنگ!بسه دیگه…اونقدر اون زبون بسته رو اذیت نکن…
همانطور که دارم با چوب دنبال شاهین میکنم میگویم:«مامان!کاریش...
چهارچوبهای بدون در
یک بار دیگر هر چیزی را که از پنجره دیدم در ذهنم مرور میکنم. دو برادر، خوردن ته مانده غذای تام سیاه، مالیدن دستهای کثیف...
کودک کار
امروز صبح هم مثل همیشه با صدای آقا سعید که در خوابگاه فریاد میزد:
-خواب دیگه بسه آفتاب در اومده، خدا روزی رو نمیذاره تو...
نگاه های خیره به ماه
ماه جای خود را به خورشید داد ، برگ های پاییزی درختان روی زمین فرو میریختند و بار دیگر زمستان آغاز شد ، پنجره مه گرفته...
ویالون
سعید، شاگرد نانوایی آقای اسداللهی است. اسداللهی اعتماد و اعتبار زیادی برایش قائل است.
زیر پر و بال او را بعد از مرگ حاج...
تابستان امسال می آیم
کفش های گلی ام را دراوردم و روی سنگ بزرگی ، کنار رودخانه نشستم . سنگ هایی که از قبل جمع کرده بودم را کنارم گذاشتم و شلپ...
طبیعتی با ظاهر فریبنده
چشمانم به غیر از آبی دریا چیزی را نمیدیدند، بر روی ساحل نشسته و درحال خوردن انبه بودم.
چند روز پیش همراه دوستانم سوار...
باد
بوی برنج همه جا را برداشته بود . قفصه ها و کشو ها به نوبت باز و بسته می شدند . سلما با شتاب میان کابینت های آشپز خانه حرکت...
لبخند زیبای تو
کلاغ همیشه می گوید آه این عمر دراز چیست!
و از خداوند میخواهد کمی زودتر او را از دنیا ببرد..
عقاب پرواز میکند اوج میگیرد...
رز سیاه
وقتی بیدار شدم ، نور کور کننده خورشید تو چشمام می تابید ،اه چشمام کور شد پاشدم و صورتم رو شستم چشمای سبزم کاملا بی روح...
مسابقه ۲ - موضوع پاییز
پاییز
پای که از در بیرون نهادم ، مشامم از بویی دلنشین پر شد بویی که نشان از گشوده شدن در رحمت الهیی در این فصل سرخ بر زمین بود ....
پاییز
آفتاب رعنا با رافت از سوی سپهر
دست نوازش میکشد بر رویای پاییز.
انبوهی از اندوه برهنگی بر دوش درختان سنگینی میکند،
نسیم هر...
پاییز
متولد سال اسبم . نامم تیدا است . به معنای دختر خورشید . هرروز صبح با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار می شوم. موسیقی نرمی...
پاییز
دوباره پاییز باکوله باری ازعشق واحساس آمده.لباس های درختان را از رنگ سبز به نارنجی وزرد وقهوه ای تغيير داده.اوبا سلیقه...
پاییز
سرآغاز هر نامه نام خداست
که بی نام او نامه یکسر خطاست
چشمانم را می بندم و پاییز مکان های سرتاسر پر از برگ های رنگارنگ را...
پاییز
پاییز نام دیگر عشق است؛
زیباست،
عاشق میکند،
میکشد!
و من در این واهمه بازار فلک به انتظار آن نشستهام…
...
پاییز
پاییز، همان رفیق گرمابه گلستان زمستانِ عاشق ما. زمستان فرهادِ ما نمی دانست که پاییز همان خسروی شیرینِ بهار است.
برگ های...
پاییز
بار و بنهی هجرتم را میپیچم و قصد صحرای سرسبز میکنم.
لحظهی ورود، سنگفرش سبزه، اصواتِ قدم رنجه را نجوا میکند و کتِ...