مسابقه داستان نویسی
پاییز ۱۴۰۰
پاییز امسال رو با مسابقه پاییزی در خدمت شما بودیم!🤩
🍉 برندگان مسابقه اعلام شدند!
برندگان مسابقات
جوایز ویژه زیر در انتظار نفرات اول تا سوم مسابقه پاییزیه!
برندگان مسابقه ۱ - موضوع آزاد
امکان ارسال رایگان یک داستان با موضوع دلخواه به همراه ویرایش اختصاصی 😍
انتشار داستان ارسال شده برای مسابقه برندگان در صفحه مسابقه
امتیازات داوری
گفتگو نویسی
۱۴ امتیاز
فضاسازی
۱۴ امتیاز
مقدمه و پایان
۱۲ امتیاز
ویرایش درست
۱۰ امتیاز
داوری عمومی
۵۰ امتیاز
داستانی های ارسال شده برای مسابقه
مسابقه ۱ - موضوع آزاد
نگاه های خیره به ماه
ماه جای خود را به خورشید داد ، برگ های پاییزی درختان روی زمین فرو میریختند و بار دیگر زمستان آغاز شد ، پنجره مه گرفته...
مردی در آینه
بر روی صندلی ام نشسته بودم و خیره در آینه، موهای بلند و خرمایی رنگ هرچند ژولیده ی خویش را شانه می زدم و آوایی بی واژه را...
تابستان امسال می آیم
کفش های گلی ام را دراوردم و روی سنگ بزرگی ، کنار رودخانه نشستم . سنگ هایی که از قبل جمع کرده بودم را کنارم گذاشتم و شلپ...
ویالون
سعید، شاگرد نانوایی آقای اسداللهی است. اسداللهی اعتماد و اعتبار زیادی برایش قائل است.
زیر پر و بال او را بعد از مرگ حاج...
طبیعتی با ظاهر فریبنده
چشمانم به غیر از آبی دریا چیزی را نمیدیدند، بر روی ساحل نشسته و درحال خوردن انبه بودم.
چند روز پیش همراه دوستانم سوار...
کودک کار
امروز صبح هم مثل همیشه با صدای آقا سعید که در خوابگاه فریاد میزد:
-خواب دیگه بسه آفتاب در اومده، خدا روزی رو نمیذاره تو...
ستاره خاموش
مقدمه:
در زندگی منطق ساده ای وجود دارد، منطق ساده ای که مرگ، عشق، نفرت و قدرت را در خود جای میدهد. زندگیی که اگر با تمام...
شاهین
-هوشنگ!بسه دیگه…اونقدر اون زبون بسته رو اذیت نکن…
همانطور که دارم با چوب دنبال شاهین میکنم میگویم:«مامان!کاریش...
برابری حقوق
یه ایده داشتم! یه فکر کوچیک.
با خودم فکر کردم کجا باید مطرحش کنم؟ به کی سیمپیچیهای مغزم رو نشون بدم؟
اول درِ دکهی...
رز سیاه
وقتی بیدار شدم ، نور کور کننده خورشید تو چشمام می تابید ،اه چشمام کور شد پاشدم و صورتم رو شستم چشمای سبزم کاملا بی روح...
چهارچوبهای بدون در
یک بار دیگر هر چیزی را که از پنجره دیدم در ذهنم مرور میکنم. دو برادر، خوردن ته مانده غذای تام سیاه، مالیدن دستهای کثیف...
باد
بوی برنج همه جا را برداشته بود . قفصه ها و کشو ها به نوبت باز و بسته می شدند . سلما با شتاب میان کابینت های آشپز خانه حرکت...
لبخند زیبای تو
کلاغ همیشه می گوید آه این عمر دراز چیست!
و از خداوند میخواهد کمی زودتر او را از دنیا ببرد..
عقاب پرواز میکند اوج میگیرد...
بیرون از اتاقم
بخش اول
تشنگی بهم فشار آورد. بعد از دو ساعت غلت زدن توی رختخواب، تازه چشمام گرم شده بود که… لعنت به من! لعنت به...
مرواریدی از عشق
_حافظ همه چیز رو برداشتی؟
_آره گوشی و دفترم و برداشتم
_قرصاتو چی؟ اونجا سرت درد گرفت به من…
_باشه مامان الان...
سرای عدل
مردی را به محکمه آوردند که پلاس پاره ای به دورش پیچانده و جز چرک و نجاسات چیزی از آن نمی بارید . ریختش به مشابه مردگان از...
مسابقه ۲ - موضوع پاییز
پاییز
دوباره پاییز باکوله باری ازعشق واحساس آمده.لباس های درختان را از رنگ سبز به نارنجی وزرد وقهوه ای تغيير داده.اوبا سلیقه...
پاییز
پاییز، همان رفیق گرمابه گلستان زمستانِ عاشق ما. زمستان فرهادِ ما نمی دانست که پاییز همان خسروی شیرینِ بهار است.
برگ های...
پاییز
پاییز نام دیگر عشق است؛
زیباست،
عاشق میکند،
میکشد!
و من در این واهمه بازار فلک به انتظار آن نشستهام…
...
پاییز
متولد سال اسبم . نامم تیدا است . به معنای دختر خورشید . هرروز صبح با صدای مرغان دریایی از خواب بیدار می شوم. موسیقی نرمی...
پاییز
بار و بنهی هجرتم را میپیچم و قصد صحرای سرسبز میکنم.
لحظهی ورود، سنگفرش سبزه، اصواتِ قدم رنجه را نجوا میکند و کتِ...
پاییز
آفتاب رعنا با رافت از سوی سپهر
دست نوازش میکشد بر رویای پاییز.
انبوهی از اندوه برهنگی بر دوش درختان سنگینی میکند،
نسیم هر...
پاییز
سرآغاز هر نامه نام خداست
که بی نام او نامه یکسر خطاست
چشمانم را می بندم و پاییز مکان های سرتاسر پر از برگ های رنگارنگ را...
پاییز
پای که از در بیرون نهادم ، مشامم از بویی دلنشین پر شد بویی که نشان از گشوده شدن در رحمت الهیی در این فصل سرخ بر زمین بود ....